عروسی یکی ازدوستای شوهرم بود تعدادخیلی کم دعوت بودن
خواهشا نگین کرونا و اینا بله درسته نباید میرفتیم
برادرداماد اونم صمیمی ترین دوست شوهرمه اشغال گوه چند بار چشمک زد
حالم بهم خورد
مردیکه هیز بیشعور
واقعا چرا
لعنتی هر جا میرم مزاحم دارم نمونه اش چند روز قبل مخابرات بود پسره از پشت دستشوزدبهم البته اونجا دیگه چادری بودم نمیدونم چرادست زد