ما با مادر وپدر م تو یه ساختومونیم پدر م بنده خدا مریضه دکتر شم گفته تواین شرایط اصلا نباید بیرون بره بعدش من خودم پنج ماهه تو خونه یم نهایتش خونه مادر شوهرم یااینکه با ماشین می ریم بیرون جای شلوغ اصلا نمی ریم بعد اینا انتظار دارن ما هر جا میریم بیان حتی خونه مادر شوهرم که تو محلمونه خب بعدش که بابام می یاد حوصله نداره می گه بریم خسته شدم خونه خودم راحت ترم می گم چرا اومدید ناراحت می شن منم چیزی نمی گم چون دوست دارم احترامشون حفظ بشه بهش بیرون کمتر برید ناراحت می شه بابام می گم بابا مریضی توروخدا نباید بری