26سالشه مجرده، تمام دخترلی همسن و سال و کوچیکتر از خودش از فک و فامیل بگیر تا همسایشون ازدواج کردن.. چهره معمولی داره تک دختر با چند تا برادر، چند سال دانشگاه راه دور درس خوند چون دولتی بود و باباش خرج زیادی نمیکرد براش برا همین چهار ماه یبار میومد خونه
بعد از چهار سال حدود دوسال رفت یه شهری با فاصله سه ساعت دور تو خابگاه سرکار بعدش اومد نشست خونه دوباره الان چند ماهی هست ک رفته تو یه شرکت تو یه شهر دیگه باز با فاصله سه ساعت سرکار و اونجا با چند تا دختر خونه اجاره کرده
حقوقش هم دیر ب دیر میدن هیچموقع پول از خانواده نمیگیره چند ساله
خانوادش همش میگن خسته شدیم از دستت همیشه تو جاده ای چرا ازدااج نمیکنی خیال ما رو راحت کنی
اونم بیچاره شکست عشقی داشت تو این مدت یکیو هم خواسته بود ک خانوادش مخالف بودن ک اون تموم شد... خاستگار هم نداره خسته شده از حرفا و حدیثا
از اونور بیاد تو خونه بشینه افسردگی میگیره بخاطر بیکاری و بی پولی و گیر دادن و دعوای خانواده باهاش
بنظرتون چیکار کنه؟ آیا مقصر هست؟
داره نظراتتون میخونه. تشکر