دیروز رفته بودیم سر مزار. اونجا بچه هایی هستند که گندم میریزه روی قبر و ار بستگان فرد فوت شده پول میگیرن. سن های متفاوت. دیروز یه پسر کوچولو اومد لاغر آفتاب سوخته دست و صورت و گردنش سیاه شده بود از آفتاب سوختگی. بعد که رفت یه لحظه احساس کردم پسر خودم تقریبا همسن پسر من بود. فکر کردم ایکاش میدونستم برم خانوادش پیدا کنم ببینم مشکلشون چیه حل کنم. یا کار و کاسبی داشتم کارگاهی چیزی پدر مادرشو بیارم سر کار. یا غذایی براشون میکردم. فکر میکنم چه قد سخته پسر خودم گرسنه باشه یا لباس مناسب نداشته باشه یا حموم نره چه قد سخته. اون بچه هم غذا میخواد لباس میخواد نظافت میخواد. شما چه طوری به این بچه ها کمک میکنید.