بمون خونه، کارایی که مادرت دوس نداره رو کمتر انجام بده یا جلو چشمم انجام نده، تقریبا با مدارا کردن زندگی کن، چون کی حوصله افسردگی و مشاور اونم تو این اوضاع داره، خدارو چه دیدی شاید فرجی شد از این شرایط خلاص شدی
فکر کردم دیشبم باز مادرم هی یه چیزایی گفت ک فهمیدم سربارشونم اینجا جا موندن نیست دارم میرم
عشقم رفتم تاپیک قبلیتو خوندم خب بنظر من برو پیش ابجیت بااون خوب باش حال اونم خوب باشه کنارت خودت سعی کن از ی جا ی درامدی داشته باشی ک زیاد نمونی خونش حوصلت سر نره!
یا میتونی همون بمونی خونه حودتون زیاد ب حرفای مامانت اهمیت ندی خودتو سرگرم کن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بنظرم یه مدت از مادرت دور باشی بهتره تا حساسیتش کم بشه برو خونه ی خواهرت و سعی کن کارایی که حالتو خوب میکنه انجام بدی و تغییری توی اون محیط بدی تا اذیت نشی
الان ک خواهرت خوب شده چند روز برو.توی خونه آهنگ شاد بزار نظافت و تغیر دکور یادت نره.گل گیاه یا چندتا گلدون با بذر سبزی خوردن بگیر حتی توی آپارتمان هم میشه کاشت.حال و هوای خونه خواهرت رو خوب کن