سلام دلم خیلی پره
مدتهاست بخاطر کرونا قرنطینه ایم و قبل اونم یکسالی بود میخواستیم یه شمالی بریم هی ماه بعد ماه بعد که کرونا پیداش شد
الانم خیلی درگیرم.بیماری مادرم و نگهداری ازشون
نگهداری بچه ها و رسیدگی به امورشون
رسما صبح تا شب در حال بدوبدوام و تهش خستگی
سعی میکنم خونه همیشه مرتب باشه و غذا آماده
هم روحم و هم جسمم کم آورده
امشب اومدیم رو تخت گفتم یکم حرف بزنیم
دلم میخواست بهش بگم که چقدر خسته ام و اونم دلداریم بده
اما عصبانی شد وگفت همه ناله میکنی،مگه من جز کار تفریح دیگه ای دارم و قاطی کرد رفت
این اوضاع رو چجوری مدیریت میکنید؟
من کم آوردم
مدتهاست تو خونه ایم.
اوضاع اقتصادی و فشار سنگین هزینه ها هم میدونم همسرم و عصبی کرده
ولی خب انتظار داره من همیشه حالم خوب باشه
چیکار کنم دلم آشوبه
حالم از فردا و فرداهایی که قراره بیاد به هم میخوره
چون همه ش تکرارهههه
همه ش بی حوصلگی ،خستگی
دلم گرفته
چرا خدا کمکمون نمیکنه آخه
مگه ما کم بدبختی داشتیم
این کرونای لعنتی چی بود دیگه