مجرد که بودم هم سرکار میرفتم هم برای لیسانس میخوندم
صبح ها با بدبختی بیدار میشدم
اتاقمم همیشه سگمیزد گربه میرقصید تا جمعه که مرتبش کنم
یه روز صبح بیدار شدم لنگه جورابمو پیدا نکردم
با بی حوصلهی تموم کیف لب تابم که مدل رودوشی بودوچسب دار برداشتم رفتم
مسیرم با اتوبوس بود
هی دیدم اول صبحی چقدر همه به من نگاه میکنن
فکر کردم خیلی خوشگل شدم واسه همه کلاس هم میذاشتم🤣🤣
اقا یه دفعه یه خانمی اومد پیاده بشه گفت خانم جورابتون
نگاه کردم دیدم جورابم عین مال بابا نوئل قشنگ چسبیده به قسمت چسب دار کیفم
وای مردم از خجالت
همون ایستگاه پیاده شدم🙈🙈🙈