دوستان من گاهی وقتا بخاطر کار همسرم مجبورم برم شهرستان خونه مامانم...بعد که همسدم میاد دنبالم اول که نصف شب میرسه تازه راه دوری هم نیست یک ساعت و نیم راهه.بعدهم شب ک خوابید صبح به محض بیدارشدن بلندمیشه میره خونه دایی و مادربزرگش و حالا نمیدونم کی ولی کلا بیرون‌میره تا شب دوباره موقع خواب..من خیلی ناراحت میشم از این کارش و همینطور بابام و خانوادم‌خیلی عصبی میشن از این کارش...خیلی ها هم ظاهرا بهش گفتن ولی محل نمیده...دوستدن بنظرتون چیکارکنم کا متوجه کار اشتباهش بشه...بابام‌میگه اصلا بهتون اهمیت نمیده این چ کاریه ...دیشب هم‌اومد ساعت ۲ و صبح ساعت ۸ رفت..
بشین با زبون خوش باهاش حرف بزن
بی احساسه دست خودشم نیست
خب فامیلش هستن دوست داره بره ببینه بنده خدا شما رو ک میبینه همیشه دیگ
شبم نیاد دیگه
واقعا دلم‌میشکنه...به نظرتون بهش بگم..
و البته همیشه چیزهایی رو ک باید بگم‌نمیگفتم از ترس رها شدن...درصورتی ک خانوادم‌پشتمن...
این سری گفتم میفهمونمش
وقتایی که خونه خودتون هستین و هنوز نرفتین شهرستان در این مورد مفصل باهاش صحبت کن و قانعش کن که کارش درست نیست .
حودت باید با زبان نرم یا احترام باهاش صحبت کنی شاید بهش تو خونه با محبت حرف نمیزنی یا هی امر و نهی بهش میکنی شاید ی کاری کردی فراری شده
شایدم دوست داره موقعه ای ک میره سر کار تو سر خونه زندگیت باشی و خونه پدرت اینا نری
چيز خيلي بدي نيست بزرگش نكن خودت اينقدر شايد گله كردي پدر مادرت هم اينجوري گفتن
همچین مردهایی دستی دستی زندگیشون رها میشه!
شما نمیتونی باهاش حرف بزنی تا درست بشه
فقط یه دوست خوب و نزدیک میتونه اثر بهتری داشته باشه
اینجوری نسبت به شما بشدت حالت تدافعی میگیره بخودش و رفتارش تبدیل به لجبازی میشه
از کنار خانواده ت بودن خوشش نمیاد و بهش خوش نمیگذره انگار
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
