خیلی با هم صمیمی نیستیم.ولی هربار میاد کلی برای بچه م خرید میکنه.و دوسش داره باهاش بازی میکنه.منم بهش احترام میزارم.و تا حالا حرف نامربوطی بهش نزدم.ولی خیلی دلمو میشکنه.چندبار با تعجب جلوهمه میگه خدایی مادرت هیچی سیسمونی نداد؟مادرشوهرمم قند تو دلش آب میشه
عزیزم سیسمونی واقعاً خیلی زشت خانواده دختر بدن وظیفه پدرش هست. هرچی میشه بگو ما رسم نداریم خیال خ ...
مادر شوهر من به من میگفت چرا از غذای صبح عروسی که خانواده عروس برای عروس دوماد میارن برای ما نیاوردی😕😕😕معمولا گداخته هست که بهش برشتوکم میگن. یکی نیست بگه تو مگه تو عروس شدی که گداخته بخوری ضعف نکنی. خیلی رووووداره.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
میگفتی در جوابش مگه دیشب خبری بوده بین شماها؟ بعضیارو باید با لحن بی ادبی مثل خودشون جواب داد ...
وای از ادعاش. اگه تاپیکای قبلیم را بخونید میفهمید چه عفریته ایه. از شانسم یه جاری با سیاست دارم که خرشون کرده با زبونش و ازشون میچاپه. ولی من از این که به خاطر منافع چاپلوسی کنم خوشم نمیاد. بیا و ببین که چه عزیز کرده ایه. عروسی جهاز سیسمونی همه چیز براش جور شد .
اسی خواهرت چه طور باهات رفتار میکنه تو خونواده شوهرت? اونم باهات خوب نیست? فرق تو وخواهرت مگه چیه?
اوایل از خواهرم خیلی دلگیر میشدم.الان به خودم میگم من زرنگ نبودم اون هست.قلق اینارو پیدا کرده.کاری که من نتونستم تو این چند سال بکنم اون تو این مدت کم کرده.خیلی با اعتماد به نفسه برعکس من.خودشو قبول داره مثلا من تو بیست سالگی بینیمو عمل کردم.همش دنبال اینم که یه جوری قیافمو تغییر بدم اون ولی اصلا تو قید و بند این حرفا نیست