خواب دیدم با دوستم تو باغ پدرم بودم ک دیدم پدرم داره وضو میگیره بعد ب دوستم گفتم ناراحتم گفت ناراحت نباش عیب نداره نگاه کن فلانی
عشق اولم ک از راهنمایی دوسش داشتم رو میگم فلانی
اونم دادن ب زرور میبرن واسش دعا و جادو کنن ک تورو فراموش کنه
رفتم نگاه کردم ک واسش جادو میخونن درو ب روم بستن فقط اروم صداش زدمو بیدارشدم
حالا تین وسط من ازدواج کردم ۵ساله بچه م دارم ولی شوهرم جدیدا بی دلیل حتی نگامم نمیکنه وبیخود بی جهت دنبال دعوا میگرده منم دیروز غروب ناراحت بودمو ازخدا کمک خواستموگریه کردم اصلا ازن خواب تعبیری داره ؟