ما با مادرشوهرم اینا تو یه ساختمونیم دیشب نبودند بیرون بودند داشتیم شام میخوردیم یه دفعه صداش از پشت درمون اومد
نشسته بود رو پله ها و داشت گل هامون بررسی میکرد یهو شوهرم درو باز کرد جاخوردیم
بعدم اومد تو و اصلا به روی خودش نیورد که کارش زشت بوده
بعدم بحث بچه شد گفتش که اره بچه مال ماست
یعنی که چی مال ماست این از الان مبخواد رئییس بازی در بیاره
خدا فقط به دادم برسه