سلام مهربان پدرم ، مهدی جان
مگر می شود پدری در زندان غیبت باشد و برای فرزندانش پیغام بدهد که کلید رهایی اش فقط کثرت دعای آنهاست و فرزندان با همه ی مهر و عنایت و روزی که هر لحظه از این بابای در غیبت به دستشان می رسد ، باز هم بجای پدر به بازی های کودکانه ی دنیا مشغول باشند ؟ ...
مگر می شود که تو اینهمه خوب و کریم و دلسوز و مهربان باشی و من اینهمه فراموشکار و بازیگوش و بی دغدغه ؟ ...
مگر می شود تو اینهمه به یادم باشی و من اینهمه خالی از یادت ؟ ...
کاش ... کاش فرزند سربراهی بشوم ...
کاش دلم برایت تنگ بشود ...
کاش نبودنت تنها غصه ام بشود ...
کاش ندیدنت ، جانم را آتش بزند ...
کاش ...
ّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَج