داشتیم میرفتیم تفریح خیر سرم یه پیر مردی که به قیافش میخورد ۷۰ به بالا باشه داشت میدوید با لباسای کهنه بعد شوهرم گفت اینو میبینی الان۹ ساله میام اینجا کار(نزدیک شهرک صنعتی بود )از ساعت ۶ صبح تا غروب افتاب میاد میدوه استخون کف پاش زده بیرون گفتم وای واسه چی اخه گفت تو جوونی یکیو میخواسته طرف نمیدونم مرده یا ازدواج کرده این از اون موقع فقط داره میدوعه😐طفلک الان باید نوه داشت شایدم زیاد پیر نبود ولی پیر شده بود خیلی دلم سوخت
🤦🏻♀️💔
😐
نچ😣
حالا چرا میدوعه چه جونی داره
😔
خدا صبربهش بده
الهی😐
چقدر عاشق بوده:)
منم چندباری ازینا دیدم که میدوعن تو خیابونا پرسیدم گفتن شیشه ایه
آخی بیچاره.... ندیده دلم براش سوخت
یه دختره تو محل ما هست
زمانی مدرسه میرفتیم شاگرد اول بود
بعد شاهد کشته شدن مادرش به دست پدرش بود و کم کم مشاعرشو از دست داد
الان شبا تا صب با صدای بلند آواز میخونه و کلا مجنون شده
یکی هم هست تو شهر ما فقط صبح تا شب توخیابون میچرخه جوونه نمیدونم مشگلش چیه چرا اون طوری شده ولی فقط سر شو میگیره پایین تند میره الان میبینی اینجاست با ماشین میری یه خیابون دیگه میبینی اینم اونجاست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
