بچه ها من یه بار وقتی دبیرستان بودم یه همکلاسی داشتم کلا از نظر روانی داغون بود با منم الکی لج داشت بعد این برا امتحان اومده بود پیشم نشسته بود بعد امتحان دبیز داشت درس میداد اون هی یواش حرف میزد یادم نیس دقیق ولی انگار بهم فحش میداد بعدم شروع کرد رو میز اسم منو نوشتن با یه فحش کنارش بعد دبیره فهمید صدای پچ پچ میاد دعوامون کرد بعد من چون اعصابم خورد شده بود زدم زیر گریه همه کلاس ساکت شد خیلی بد بود الان یادش افتادم اعصابم بهم ریخت کوثر هر جا هستی خیر نبینی اه😭😭😭
کجای داستانت خجالت آوره
😐بنظرم توام ی روانشناس برو
خودآزاری داری؟
الان چن سالته؟چن سال مگذرع؟ازدواج کردی؟؟
همه ی ماها ازین دست خاطرات داریم.
ولی عزیزم ، ببخش تا بخشیده شی، فکرت آرامش بگیره..
کوثرررر..خیر نبینی😂
واااا
مگه چی بود
تو دیگه خیلی بی زبونی 😐
خجالت اور بود این
حالا خاطره خجالت اور من
یبار سرپا بودم جلو مادرشوهرم گوزیدم
توام اسمشو مخفف صدا میزدی مث مثلا ملیحه ک میگن ملی😁
کوثی خیر نبینی
الهی
هنوز ناراحت این چیزایی🤦♀️🤣🤣🤣
من یه بار سر کلاس فیزیک ،عکس یه پیرمرد مینیاتوری رو کشیدم رو کاغذ
این نقاشی چرخید هر کی یه تغییری داد و یه چیز خنده دار و ضایع درست شد
معلممون پیداش کرد و فهمید کار منه😑🤦♀️
بهم گفت تو فیزیک میوفتی😕
از ۵نمره پایان ترم بهم ۲ داد 😕
ولی من قبول شدم😎😀
😂😂😂ما هم تو کلاسیمون جنگ و دعوا بود همه همو میزدن تمسخر میکردن کلا کلاس اموزش نبود کلاس بازی با روح و روان ادم بود.
یادش بخیر خیلی خوش میگذشت فارغ از همه دنیا بودیم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 روز پیش
1 روز پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
