توی تایپیک بعضی از بچه ها دیدم یکباره فکرم مشغول شد
من همیشه حموم رفتن ام عجیب غریبه
صبح ها خونه تنهام همسرم میره سر کار
ی چند باری پیش اومده ک وسط دوش گرفتن همسرم صدام میکنه سریع تا در حموم رو باز میکنم میبینم کسی نیست یا صدای بهم خوردن قاشق چنگال میشنوم در رو باز میکنم میبینم غذام داره با شعله ی زیاد می سوزه، یکبار تو آشپزخونه بودم در پذیرایی کلید انداخته شد منتظر بودم در وا بشه یکم موندم دیدم خبری نشد در رو باز کردم دیدم هیچی نیست، یا مثلا روزی ک پدرم قلب اش مشکل پیدا کرد وقت اذان غروب صدای ناله ی پیر مرد میشنیدم داشتم دیوونه میشدم تو خونه تنها بودم سریع زدم بیرون از خونه ک مادرم زنگ زد برم بیمارستان
چیزی که ذهن ام رو خیلی مشغول کرده اینه که چند هفته پیش احساس می کردم یکی داره تو حموم نگاه ام میکنه و واقعا احساس خجالت و ترس داشتم
واقعا نمیدونم چی کنم چون دعا خوندن و قرآن ثانیه ای جواب میده