2726
عنوان

خاطره زایمانم😍

1454 بازدید | 56 پست

سلام دوستان دوست داشتم خاطره زایمانم و اینجا بنویسم هم هرکسی که دوست داشت بخونه هم برای خودم یادگاری بمونه😉۳۱اردیبهشت ماه ساعت ۷صبح باید بیمارستان میبودم فاصله خونمون تا بیمارستان نهایت نیم ساعته ولی ما برای محکم کاری ساعت ۶ راه افتادیم اینم بگم شب قبلش مامانم و خواهرم اومدن خونمون خوابیدن تا صبح باهم بریم شبش اصلا خوابم نبرد از استرس و خوشحالی ☺از یه طرف دلم میخواست این انتظار زودتر تموم بشه و دخترکم و ببینم از طرفی هم دوست نداشتم بیارمش بیرون اخه جاش خالی میشد تو شکمم دلم برای تکون خوردناش وقتی براش شعر میخوندم تنگ میشد 🤩خلاصه شب فکرم مشغول این بود که بالاخره فسقلیم بیاد بیرون بهتره یا بمونه تو شکمم🤣ساعت ۵ دیگه شروع کردم به آماده شدن آرایش کردم و...وقتی از خونه زدیم بیرون دیدیم داره بارون میاد اونم شدید خلاصه سر بارون موندیم ترافیک مسیر نیم‌ساعت شد ۲ ساعت و من ۸ رسیدیم بیمارستان توی بیمارستا بخاطر کرونا خیلی سخت میگرفتن و مامانم فقط اجازه داشت باهام بیاد خواهرم مرخصی گرفته بود تا اتاق و برام تزیین کنه که گفتن باید فردا بیاد برای تزیین خلاصه رفتم بخش زایمان لباسامو عوض کردن خوابیدم روی تخت بهم سوند وصل کردن درد نداشت ولی سوزش داشت و حس بدی بهم دست داد🥴بعدهم یه دستگاه وصل کردن به شکمم که صدای قلب کنجد جان و پخش میکرد تا ساعت ۱۰:۳۰ منتظر بودم بعد بردنم جلو در که ببرن اتاق عمل مامان و همسرم و صدا کردن باهاشون خداحافظی کردم خیلی میترسیدم یه جورایی ولم میکردن برمیگشتم خونه🙃بردنم اتاق عمل دکتر بیهوشی اومد کلی باهام شوخی کرد تا استرسم بریزه دولاشدم تا بهم امپول بی حسی بزنن خیلیییی میترسیدم از بی حسی موقع زدن امپول انقدر استرس داشتم که فیلم بردار هم اومد کنارمو دستمو گرفت امپول برخلاف تصورم اصلا درد نداشت ولی وقتی امپول و زدن یه جریان مثل جریان برق از پای راستم با سرعت رد شد که اونم واقعا حس بدی بود😵بعدش خوابوندنم روی تخت مدام استرس داشتم بی حس نشم و وقتی شکمم و میبرن درد بکشم 😀جلوم پارچه کشیدن فشارم از استرس رفت بالا بهم اکسیژن زدنو دکتر بیهوشی برام ارامبخش تزریق کرد فشاری که دکترم روی شکمم میاورد رو متوجه شدم و در نهایت صدای گریه فسقلیم اومد همون لحظه برای همه اونایی که نی نی میخوان دعا کردم☺دخترم دلش پر بود و ساکت نمیشد آوردنش کنارم خیلی کوچولو بود با صورت گرد و سقید و لبای قرمز مثل عروسک بود عزیرم 🥰بعد بردنش و دکتر بیهوشی بهم پمپ درد وصل کرد و دکترم همونجا شکمم و فشار داد و بردنم ریکاوری اونجا هم دکترم دوبار شکمم و فشار داد و تو پروندم نوشت دیگه کسی شکمم و فشار نده😉

دوستای مهربونم برای سلامتی دختر نازم یه صلوات میفرستید؟؟  

به سلامتی

بعد عمل شکمتو فشار داد چیزی فهمیدی؟

من سر زایمان اولم‌پرستار تو اتاق مدام‌میومد‌فشار میداد داغون شدم

اندفعه به دکترم‌گفتم‌خودش گفت بعد عمل خودم فشار میدم دیگه اونا‌نیان سراغت😫😫😫😫

فَاصبِر اِنَّ وَعدَالله حق وَلایَستَخِفنَّک الَّذینَ لایوقِنون...... مُهری از مِهر ❤حسین(ع) ❤حک شده بر یاقوت دلم .. از ازل تا به ابد شکر کنم حکاک را❤


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

خانوما سزارین ضرر نداره خودتون خواستین یا دکتر نوشت؟؟

پیری میگفت اگر میخوای جوان بمانی راز دلت را فقط ب کسی بگو که" د وستش داری و دوستت دارد"  خندیدم و گفتم پس چرا تو جوان نماندی؟؟!!!!              پیر لبخند تلخی زد و گفت:"دوستش داشتم..اما دوستم نداشت"                                                                  اسمم رزاس😍😍(رزا بودم وقتی رزا مد نبود)                 تاریخ شروع رژیم ۱۷/۴وزن:۷۶/۹۰۰😑😑🌸🌸🌸🌸هدف اول ۷۰😐🌸🌸🌸🌸هدف دوم:۶۵😊🌸🌸🌸🌸هدف سوم:۶۰😛😛🌸🌸🌸🌸🌸هدف اخر۵۸😍😍😍😍😍 من میتووووووووونم😍😍
از سوند میترسم😢😢🤕🤕

اصلا ترس نداره راحت ترین مرحلشه😁

فَاصبِر اِنَّ وَعدَالله حق وَلایَستَخِفنَّک الَّذینَ لایوقِنون...... مُهری از مِهر ❤حسین(ع) ❤حک شده بر یاقوت دلم .. از ازل تا به ابد شکر کنم حکاک را❤

فیلم برداری کردی؟

راستی خدادلم هوای دیروز را کردههوای روزهای کودکی رادلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارمآرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورددلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنمالفبای زندگی رامیخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستنددلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تانهر چه میخواهید بکشیداین بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تودلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدمآن را نچینمدلم میخواهد …می شود باز هم کودک شد؟؟راستی خدا!دلم فردا هوای امروز را می کند؟؟؟
درد چی؟

یک لحظه هست اصلا آدم‌متوجه نمیشه 

ضد عفونی میکنن و ژل بی حسی بهش میزنن

فَاصبِر اِنَّ وَعدَالله حق وَلایَستَخِفنَّک الَّذینَ لایوقِنون...... مُهری از مِهر ❤حسین(ع) ❤حک شده بر یاقوت دلم .. از ازل تا به ابد شکر کنم حکاک را❤
خانوما سزارین ضرر نداره خودتون خواستین یا دکتر نوشت؟؟

هر کی با توجه به شرایط خودش باید تصمیم‌بگیره

کسی که آمادگی‌طبیعی رو نداشته باشه ضررش بیشتره

من انتخاب خودم بوده

فَاصبِر اِنَّ وَعدَالله حق وَلایَستَخِفنَّک الَّذینَ لایوقِنون...... مُهری از مِهر ❤حسین(ع) ❤حک شده بر یاقوت دلم .. از ازل تا به ابد شکر کنم حکاک را❤
به سلامتی بعد عمل شکمتو فشار داد چیزی فهمیدی؟ من سر زایمان اولم‌پرستار تو اتاق مدام‌میومد‌فشار مید ...

نه چون بی حس بودم بعدشم با اینکه دکترم نوشته بود ماما یا مرستار میوند میخواست فشار بده ولی من خودمو زدم به پررویی نزاشتم گفتن باید خونابه ها بیاد بیرون گفتم من میخوام بمونه او تو شماها که بیشتر از دکترم حالیتون نیست

دوستای مهربونم برای سلامتی دختر نازم یه صلوات میفرستید؟؟  
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

گذرنامه

۱۳۸۲۱۳۹۹ | 16 ثانیه پیش

خیلی خوشگلم

mylovemamy | 32 ثانیه پیش
2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز