حالم خوب نیست نیست... داره یه کارایی میکنه دارم اتیش میگیرم..... میگه بعدن برات عادی میشه.. یعنی خیانت شماهم میتونید واستید نگاه کنید.. داره پولاشو خرج میکنه برای این دخترای خراب... عاشق چشم ابرو نیستن.. که.. حالم بده دیگه ناع صحبت کردنم ندارم..
بهتون میگم قضیه چیه... ببینید شما باشید شک نمیکنید خواهشا درست بخونید ...
شک کرده بودم بهش خیلی.. به روی خودم نمیاوردم.. میگفتم لو میره ... شوهرم گوشیش داد بهم تا اهنگ بریزم.. رفتم تلگرامش یکی به اسم سید بود پروفایل دختر جوان. شمارشو برداشتم... اما گذاشت لیست سیاه منوو دختره.. با مادرش حرف زدم... دخترم فلانه فلانه... خلاصه.. ولش کردم به شوهرم گفتم... گفت سید پدره دخترس شاید.. خلاصه ول کردم بابت همسن موضوع هکش کردم.. شماره های مختلف دیدم با اسم مرد و پروفایل خانوم... بماند ۳ ۴ تا اینجوری بود...
رمزشو نمیدونستم برای همین سیم کارته ایرانسلشو در اوردم.. بعل رفتم ایرانسل من پرسنت گرفتم.. شوهرم دوتا خط داره... همراه اول ۱۲ که بااون خیلی کار میکنه از اونجایی هم که میدونه من نمیتوننم از سیم همراه پرینت بگیرم.. و حتی نمیتونمسیم کارتو بندازم یه گوشیه خودم .. چون کامل دور تا دور سیم کارت کامل.. به گوشی من نمیخوره خلاصه کنم براتون.. گفتم از اسن ایررانسل بازم یه چیزایی گیز میاد..
شماره دیدم چند بار پشت سزه هم زنگیده.. من هزار بار زنگزدم برنداشت اعصابم خورد شد به شوهرم گفتم گفت شاید صاحبکارم.. گفتم اصن هرکی باشه برمیداره میگه الو بلاخره یه اس که اشتباه شده اصن هیچی نمیگفت هی زنگ میزدم گوشیه خانوم نوکیا بوده نمیتونست بزار لیست سیاه.. خلاصه شب و روز زنگ میزدم..
برنامه ایرانسل من و داشتم.. هنوز از اون موضوع ۱۵ روز گذشته بود اون جواب نمیداد ساعت ۵ غوب بود رفتم با خواهرشوهرم بیزون برای خرید لباس خلاصه بهش زنگ زدم کارمون تا ساعت ۹ شب طول میکشه اونم قبول کرد..صبح شد بیدار شدم گفتم یه پرینت بگیرم.. جزعیات ۲روز اخر و زدم دیدم دیشب ساعت ۸ زنگ زده به اون خط وایی... دنیا رو سرم خراب شد .. هی زنگ میزدم برنمیداشت.. با شوهرم دعوامون در اومد ۱روز موندم خونه مامانم... دیدم نه واقعا اعصابم نمیکشه میخوام بدونم کیه گوشی شوهرمو برداشتم بدو بدو رفتماتاق در قفل کردم رمزه گوشیشو نمیدونستم خطشو در اوردم گداشتم گوشیم.. یهو جواب داد... با خط شوهرم یهو جواب داد خانوم بود هرچی از دهنم در اومد گفتم.. خلاصه این گذشت
عروسی بردارشوهرم شد... دوتا خانم فیلمبردار بودن ۱ساعت راه بود... شوهرم اونارو تنها تنها بود با دوتا خانم با ماشین رسوند مجلس عروسی.. من نرفتم یعنی ارایشگاه بودم هنوز حرصم گرفته بود برگشتنی گفتم باتو میام فحشم داد.. نمیدونم فلا فلان شده لاستیک پشت بادش کمه من گفتم چه ربطی داره من میخوام جلو بشینم از سزم زد گفت با مادرت برو دیکه..
نگو میخواست منو بپیچونه چون بعدش میخواست لاستیک زاپاسشو بندازه... خیلی بدماومد ازش .. دوباره شک افتادم خدایا.. رمزه گوشیه اینو بدونم. بابت همین دوربین گذاشتم رو اپن که رمزشو زد من ببینم.. داشتم اشپزی میکردم اومدم دیدم شوهرم نیست گوشیع دوربینو دیدم. همه مخاطباش رو صداس محاله ممکنه بزاره رو بی صدا... اما اون مخاطب وقتی زنگ خورد بی صدا بود بعد شوهرم صحفه گوشیو نگاه کرد پشت سرشم نگاه کرد ببینه من نیستم یهو بدو بدو رفت گوشیو جواب بد
و