مادرشوهرمطفلک اینقدر خودش از طرف خانواده شوهرش اذیت شده نه خودش بگه همه میگن واسه همبن حتی به دختر و دامادا کاری نداره
میگه زندگی خودتونه
جاری و خواهرشوهرم تو خونه مادرشوهرم دعواشون شد فحشو فحش کاری اصلا یه کلمه حرف نزد لباس پوشبید رفت بیرون بعد یکساعت با بستنی برگشت
گفت قند خونتون افتاده بیان بستنی بخورین
نه طرف دخترش گرفت نه عروس اون دوتا الان با هم دوست جون جونی ن