تصور می کنم تو هر روز قشنگ تر می شوی و من هر روز عاشق تر،گویی همه اشعار و منظومه های عاشقانه را برای تو سروده اند عزیزم.کلمات حقیرند و من ناتوانم، ناتوان از گفتن این که چه اندازه تو را دوست دارم❤️🍓
دوست پسرم اومده میگه برق ها رفت هوا گرم بود بعد همکارم زنگ زد گف چرا برق ها رفته گفتم برق هارو ولش من نگرانم همکارش گفته نگران چی گفته الان تو این گرما تخم هامون جوجه میشن دیگه تفم نمیزارن کف دستمون جرررر خوردم ینی لنتیی
😂😂😂😂😂😂😂😂
تصور می کنم تو هر روز قشنگ تر می شوی و من هر روز عاشق تر،گویی همه اشعار و منظومه های عاشقانه را برای تو سروده اند عزیزم.کلمات حقیرند و من ناتوانم، ناتوان از گفتن این که چه اندازه تو را دوست دارم❤️🍓
یه بار رفتم توی مغازه پرسیدم افا این پارچه سفیده متری چنده،یارو قیمتو گف،بعد من پرسیدم بره یه پیراهن کوتاه چند متر پارچه میبره؟یارو یه نگاهی بهم انداخت گفت خانم اینا همش پارچه پرده هستن!!وای از خجالت اب شدم رفت که اینقد خنگ تشریف داشتم من 😀😀