قلبم طوری سنگینه حس میکنم هرلحظه خفه میشم😭😭
دخترخاله ی نازنیم حدودا ۵ ماه پیش تصادف کرد شوهرش راننده بود خودش سمت شاگرد پسر بزرگ ۱۸ ساله ش پشت خودش پسر ۲ ساله ش هم پشت راننده نشسته بود که شوهر دخترخاله م خوابش میبره و میرن زیر تریلی😭بمیرم واسه دخترخاله نازم که هیچی از خانومی کم نداشت😭😭خودش و پسربزرگش میمیرن😭انقدر پسرش آقابود انقد مودب بود انقدر خودش مهربون بود😭😭کل فامیل سوختن براشون هنوز هیچکدوم سیاشونو درنیاورده بودن😭😭شوهر عوضیش رفته زن گرفته😭😭😭دله خالمو خون کرده دارن آتیش میگیرن😭چرا بعضی مردا انقدر بی معرفتن😭😭بمیرم واسه دل خالم بمیرم واس دخترخاله پر پر شده م😭😭😭