2737
2734
عنوان

بعد از پرواز فرشته هایمان بیایید با تدبیر تقدیر را تغییر دهیم ...

| مشاهده متن کامل بحث + 19885 بازدید | 144 پست
سلام ایلینا جون لطفا اسم منم وارد کن عزیزم.مرسی
وان یکادالذین کفروالیزلقونک بابصارهم لما سمعوالذکرویقولون انه لمجنون وما هو الا ذکر للعالمین....خدای مهربونم شکرت...یا امام حسین ممنونتم...بردیا ناز من تو دنیای مامی هستی...


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ایلیانا عزیز نمیدونم اصلا به این تاپیکت سر میزنی با نه ؟ چون اخرین پست مال اردیبهشته عزیزم میدونم با وجود کوجولوی نازت خیلی درگیر هستی ایلیانا جون تاپیک قبلی ات رو تا حدودی خوندم با روحیاتت اشنا هستم منم تازه پسرم رو از دست دادم 16 روزهه توی هفته 23 از دستش دادم خیلی به کمکت احتیاج دارم عزیزم اون تاپیک بچه های جدیدی اومدن که مثل شما قدیمی ها اینقدر قوی و باانگیزه نبودن منم مثل شما خارح از کشورم و این ضربه اونقدر برام سخت بوده که دارم میرم ایران واسه مدتی . عزیزم اگه ممکنه درخواست دوستی منو قبول کن و بهم کمک کن لطفا خیلی ممنون میشم ازت
دستم به آرزوهایم نمی رسد ،آرزوهایم بسیار دورند... ولی درخت سبز صبرم می گوید: امیدی هست...خدایی هست... این بار برای رسیدن به آرزوهایم یک صندلی زیر پایم می گذارم شاید این بار دستم به آرزوهایم برسد...
2731
سلام اسم منم واردکن ایلیاناجون
امام صادق علیه السلام :شش چیزاست که درافرادباایمان وجودندارد :سختگیری .کج خلقی ،حسد .لجاجت .دروغ .ظلم وستم .اللهم عجل لولیک الفرج .راستی همسرم بزر گترین هدیه خداوند به منه واقعا مرد صالحیه خدااااایا شکرررررت
سلام به مادر مهربون ایلیانای عزیزم,خوشحالیم که زندگیت اروم شده و طعم واقعی مادر شدن و مادر بودن رو چشیدی امید وارم با دل شکسته ات واسه ماهم دعا کنی البته از حالتهای الان و حس بچه دوم برامون بگی ای کاش میشد مامانای دیگه هم بیان و کمکمون کنن به خدا ثواب داره شاید بهم بخندین اما با خودم رویا پردازی میکردم وقتی دخترم بخواد ازدواج کنه من چطور ازش دل بکنم و به یه مردی بسپرمش پس باید نزدیکه خودم خونه داشته باشه اما دخترم تو دلم پرواز کرد و داغ همه این فکرها به دلم موند وقتی تو لباس عروس تصورش میکردم!!!اما کفن به تنکرد!!!
من تنها زمانی شما را هدایت می کنم که شما خود را کاملا به من سپرده باشید و زمانی که من شما را از راهی به راه دیگری که انتظارش را ندارید هدایت کنم خود شما را در میان بازوانم حمل خواهم کرد.
ممنون گلم که غم و غصه های ما رو میخونی و سرت رو درد میاریم
من تنها زمانی شما را هدایت می کنم که شما خود را کاملا به من سپرده باشید و زمانی که من شما را از راهی به راه دیگری که انتظارش را ندارید هدایت کنم خود شما را در میان بازوانم حمل خواهم کرد.
خدا خیرت بده الهی هر چی از خدا میخای نصیبت کنه
من تنها زمانی شما را هدایت می کنم که شما خود را کاملا به من سپرده باشید و زمانی که من شما را از راهی به راه دیگری که انتظارش را ندارید هدایت کنم خود شما را در میان بازوانم حمل خواهم کرد.
2738
منم فرزندمو تو هفته 23 از دست دادم علت زایمان زودرسم باز شدن دهانه رحم بود 12 ساعت هم زنده بود تو ان آی سیو تو دستگاه بود ولی رفت این بارداری سومم بود دو تای قبلی هم سقط شدن اولی دوقلو بود یه قلش تو ماه دوم بدون ضربان قلب سقط شد قل بعدی تو ماه سوم با وجود ضربان قلب سقط شد دومین بارداریمم تو ماه اوا سقط شد خوشحال می شم تا بارداری بعدیم پیشتون باشم
معبودا
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند . . .
من 27 سالمه و 3 ساله ازدواج کردیم سال 91 به علت دور بودن از خانوادم و احساس تنهایی در غربت تصمیم گرف ...

سلام اوا جان اگه هموز تو نی نی سایتی از خودت برام بگو تو این چند ساله بچه دار شدی ؟و شرایطت چجوری بوده؟

و بلاخره من هم مامان شدم توروخدا برای سلامتی نی نیم دعا کنین😍😍😍

سلام به همگي شما عزيزان... كلي اشك ريختم با نوشته هاتون... براتون بهترينها رو از خداي بزرگ ارزو ميكنم... منم هفته پيش دوقلوهامو تو هفته بيست و چهار از دست دادم همسان بودن .. داخل يك كيسه با يك جفت .. كيسه ابم پاره شد و فرشته هام رفتن... يه پسر ناز ٦ ساله دارم... اگه پستمو ميخونيد دعا كنيد براي ارامشم خيلي گريه ميكنم ... دعا كنيد دلم اروم شه روزاي سختي ميگذره... مرسي از همتون

نمیدونم کسی هنوز تو این گروه هست یا نه اما منم مینویسم تا آروم بشه این دلم . 

ی دختر ۲ ساله داشتم که ناخواسته باردار شدم اولش خیلی میترسیدم ک چ جوری از پس ۲ تا بچه کوچیک میتونم بربیام. بعدش میگفتم خدا بهم داده دیدی سر بچه اولم ۳ سال دکتر میرفتم و نمیشد اما سر این چ راحت گرفت پس خدا خواسته واسم پس شکرت 

 من هیچ مشکلی تو بارداریم نداشتم . از هفته ۲۷ ی مقدار کیسه آبم کم شد و بعد نرمال شد ...

تو ۳۷ هفته بودم ک رفتم واسه پسر قشنگم کلی خرید کردم  و ۳۸ هفته و ۵ روز قرار زایمان کنم اما من ۳۸ هفته و ۳ روز بود ک دردم گرفت از ۶ صبح زنگ زدم دکترم گفت بیا بیمارستان با مامانم سریع رفتم و شوهرمم اومد و ساعت ۱ سزارین شدم و پسرم دنیا اومد وقتی از ریکاوری بردنم تو بخش پسرکم و اوردند پیشم دوبار بچم و شیر دادم بعد ناله کرد تو خواب گفتند باید بره ان آی سیو رفت اون جا و منم فرداش با اون حالم رفتم بیمارستان تا شب پیشش بودم گفتند ریه هاش نارس باید تو دستگاه بمونه همش پیشش بودم و نازش میکردم و باهاش حرف میزدم ، شبم پیشش بودم رو صندلی با اون بخیه ها انگشتم و میگرفت فشار میداد همش فرداش دکترش صبح زود اومد گفت امیدی ب این بچه نداشته باش بیمارستانش نزدیک شاه عبدالعظیم بود به کسی نگفتم و ساعت ۹  صبح با اون حالم پیاده رفتم حرم و تا اون جا گریه میکردم چ قدر ضجه زدم و برگشتم گفتند باید بره بیمارستان دیگه رفت و پسرکم فرداش آسمونی شد . پس من چی بگم ک ۲ شب پیشش بودم و دوبار شیرش دادم دارم داغون میشم درسته مرده ولی باهاش دارم زندگی میکنم با عکساش 😢😢 دعا کنید واسم دارم از پا درمیام فقط ب خاطر دخترم ک نفس میکشم 

(( سرگذشتم از در گذشتم غمگین تر است ))                   پسرکم علی اصغرم آسمونی شده 😢😢 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز