یکی از فامیلای شوهرم بهم گفت اسم شوهر تو رو دختر من بود ولی قسمت نشد( دخترش شوهرمو نخواسته بود) بعد خندید گفت باید بالاخره یه هم اسم دخترمو میگرفت دیگه. انگار که چون من هم اسم دخترش بودم منو شوهرم گرفته بعد دخترش و شوهرمم تو اون جمع بودن. بعد من خیلی ناراحت شدم رفتیم خونه با کلی غرغر به شوهرم بعد فرداش شوهرم به یه بهانه به مادرش زنگ زد تا بره خونشون تنهایی بعد اون فامیلشو هرجا خواسته بود برده بود شده بود راننده شخصیش شبم ساعت ده اومد . عین ذوقیا با کلی خوشحالی انگار از حرف دیشب اون خوشش اومده بوده.بعد یه جعبه شیرینی خریده آورده مثلا منو خر کنه باهاش قهر نکنم منم شیرینی رو خردم قهر کردم. بعد برام ناراحتی میکنه که چرا ازم دلخوری بخدا دخترشو دوست ندارم منم گفتم حرف دوست داشتن نیست مهم اینه واسه ناراحتی من ارزش قائل نشدی. خیلی ناراحتم ازش ولی با دلجویی هاش الکی آشتی کردم چکار کنم. من باردارم ماه آخرمه ولی شوهرم دقم میده با این کاراش😔
خب کردی شیرینی رو خوردی همش نگران بودم ننداخته باشی
شیرینی روخوردی بعد قهر کردی؟😂چه قهر کردنیه
فقط اونجا که شیرینیو خوردی و قهر کردی
مث خودم شکمویی
گنه کرد در بلخ آهنگری ب شوشتر زدند گردن مسگری...
خو اون زنه فامیلشون اوسگول بوده چرت و پرت گفتع...ب شوهرت چه؟
چرا سرش غر زدی؟؟؟؟؟
خیلی باحالی شوهرت از خداش باشه که اون دختر قسمتش نشده تو قسمتش شدی
عزیزم شیرینی نوش جونت
مردا خلن خودت ونی نی رو اذیت نکن 😘
خودتو حساس نشون دادی .توپ رو انداختی تو زمین اونا
ب فامیلشون میگفتی انشالله واسه دخترتون هم یه موردی جور بشه مثل من خوشبخت بشه.
خیلی اشتباه کردی ب شوهرت گفتی غر زدی
یعنی زنا داغون ترین موجودات زمینن 😂😂😂الان تو رو گرفته اونو نگرفته ناراحتی؟؟؟ 😂😂😂😂اون مادر و دختر تا فیها خالدونشون سوخته که جواب رد دادن و تو الان بارداری اینو گفتن وگرنه کسی که از جواب رد دادنش راضیه دیگه اصلا لزومی نمی بینه بگه فلانی خواستگارم بود چون طرف رو از خودش پایین تر میبینه و حتی دوس نداره عنوانم کنه خواستگارم بوده
ارسال نظر شما
