نمیدونم چرا الان که بعد از اینهمه ناراحتی تازه به آرامش نسبی توی زندگیم رسیدم باید این اتفاق میافتاد.
توی وسایل شوهرم یه سررسید قدیمی بدون جلد دیدم،اومدم چندتا برگه هاشو بکنم برای کاری،چشمم افتاد به یه متن صفحه دوم با یه دست خط ناشناس.کنجکاو شدمو شروع کردم به خوندن،دیدم خاطرات یه نفره اما دستخط شوهرم نبود.هر روز تاریخ داشت از عشق عاشقی گفته بود،قرارهای هر روزه با عشق جدیدش که چقدر متین و آقاست،ای کاش زودتر حاضر شه باهاش ازدواج کنه،۴،۵صفحه خوندم هنوز باورم نمیشد عشق این دختر ،شوهر خودم باشه.اما هرچی به آخراش میرسیدم قلبم تندتر میزد و دستام بیشتر میلرزید.اسم ،تاریخ تولد،محل کار و شغلش درست بود.
دیگه مطمئن شدم شوهرم موقع بارداریه اولم وقتی من بخاطر پله های زیاد خونه و ویار شدید به خونموم،دو ماه خونه مامانم بودم هر روز با عشقش توی خونه خودمون بوده.تمام لحظاتی که بهش نیاز داشتم و اون کار رو بهونه میکرد😔
این بار اول و آخرش نبود.چندین بار دیگه در حد چت و پیامک دیدم و چیزی نگفتم.
نمیدونم چطور سر حرف و باز کنم تا بهمن میدونم کارای این ده سالشو و دست برداره.
البته مشاور گفته اعتیاد جنسی داره و درمانی سخته.
با دو تا بچه و گوشی پنهانی و سردی کلام البته با من و رابطه ماهی یبار ،من باید چیکار کنم؟
اخلاقای خوب خیلی داره(کاریه،پدر مهربون و دلسوزیه،خرجی میده،کادو میخره،با خانوادم راحتتر از فامیل خودشه ،خانوادش خیلی خوبند) اما این موارد ...
منم براش کم نذاشتم خودش میگه هم گرمم هم خوشگل.اما این سردی کلام و کم حرفیش با من روی اعصابم خیلی تاثیر گذاشته و دارم خیلی خیلی عصبی و پرخاشگر میشم
به نظرتون میشه چشم پوشی کرد؟
بمونم یا برم......خستم از این برزخ