من ۲۳سالنه و ۴سال ازدواج کردم ۶ماه پیش باردارشدم و تو اوج خوشبختی و بالاترین لذت تو ۵هفتگی که اصلا ساک هم مشخص نبودسقط شد😔سپردمش دست هدا و ۳ماه جلوگیری کردم و بعد ۳بار نزدیکی ناخواسته تو ماه دوم باز باردارشدم البته اینبار ناخواسته چون شرایطم کاملا متفاوت بود 😔اوضاع زندگیم و مشکلاتم با همسرم تو اوج بود تو اوج ناراحتی بودم باردلرشدم و باشوهرم قهر بودم حرق طلاق امده بود شوهرم ۲۰روز کنارم نمیخوابید و بی محلی هاش هر روز داغون ترم میکرد حال جسمیم خراب بود علائم بارداری سنگینی داشتم مریض شده بودم و هورمونام بهم ریخته بود😔همش میگفتم چرا باید یه انسان دیگه رو هم وارد این زندگی کنم گناه داره و....داغون بودم همش دعام این بودشوهرم بیاد پیشم و خیالم راحت شه همه جی خوبه اما بدتر میشد تنهای خوابیدنام همش گریه کردنام😔همش به دعواهامون فکر میکردم به کارایی که باهام کرد بدتر میشدم با دوتا از دوستام که منو دیدن درمیون گذاشتم و اونا بجای کمک به زن حامله که هورموناش بهم ریخته بجا اینکه بگن بجنگ..گفتن سقط کن گناه داره یچت و نیارش و... بیشتر روم تاثیر میذاشتن و خیلی چیزا خوردم عروسک پشت پرده چندبار در روز خوردموپشیمون سقط شدم😔اما باز گفتم نکنه با اینا ناقص شده باشه و بدتر عذابم بده و آخر با قرص سقط کردم ۲۰روز خونریزی و درد کشیدم 😔بزرگترین اشتباه زندگیم خدایا چقدر پشیمون شدم خدامیدونه چقدر گریه میکنم چقدر عذاب میکشم میخوام بمیرم افسرده شدم همش خوابم.تنها چیزی که بهم کمک میکنه بارداری دوبارس ..ضربان قلب دوباره😔باجون و دل میپذیرمش حتی اگه زیر کتکم باشم نوکرشم
بچه ها توروخدا آرومم کنین چکار کنم😔میدونم کار بدی کردم خیلی توبه کردم و میکنم تا آخرعمرم شرمنده ی خدام