2733
2734

من خیلی سختی کشیدم تا باردار بشم 5سال نیم از دکتر گرفته تا طب سنتی رفتم برای باردار شدنم ولی نتیجه نداد،اخرش رفتم ای یوای کردم که خداروشکر همون بار اول مثبت شد،همیشه خاطره بارداری میخوندم .گفتم منم زایمان کردم بیام از زایمانم براتون بنویسم..


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اول عکس 😍😍😍😘

خواص سوره های قرآن رو سرچ کنید😍 اینجا ایران است رو برای تحقیر به کار نبرید💔هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که جامعه‌ای بسازیم که در آن بیشتر مردم حس کنند که هیچ سهمی در آن ندارند. مردمی که حس می‌کنند سهمی در جامعه دارند از آن جامعه محافظت می‌کنند، ولی اگر چنین احساسی نداشته باشند، ناخودآگاه می‌خواهند که آن جامعه را نابود کنند.- مارتین لوترکینگ
2728

من 13فروردین 9ماهم تموم میشد دیگ روز شماری من شروع شده بود از 14فروردین با شوهرم اخرشبا میرفتبم پیاده رویی ..روزا هم تو خونه اهنگ میزدم میرقصیدم ..روزی دوبارم میرفتم دوش میگرفتم..16فروردین رفتم پیش دکترم..منو برای اولین بار معاینه ام کرد..گفت ی سانت بازم دهانه رحمم نرمه..من بعد از معاینه  مشکلی نداشتم ..ولی امان از شبش ک رفتم پیاده روی چنان دردی گرفت هی میگرفت ول میکرد. در حدی که شوهرمو با مامانم میگفتن تا صبح زایمان میکنی.ی کمی هم خون اومد ازم..دردام دقیقا وقتی پامو گذاشتم تو خونمون تموم شد ...دیگ حالا مامانم با شوهرمم بالا سرم بودن هی میگفتن واقعا درد نداری من میگفتم ن تموم شد😁بیچاره ها کلی خوشحال شدن ک من درد دارمو قراره فسقل خان بدنیا بیاد.. خلاصه وقتی من رفته بود دکتر ،دکترم بهم گفت اگ تا هفته بعد چهارشنبه بدنیا نیومد باید  ی روز در میون میرفتم بیمارستان برای ان اس تی..تا ببینن قلب نی نیم اوکی هس یان..هفته بعد شد پسریم نیومد دیگ من برای اولین بار رفتم بیمارستان تا چک کنن..رفتم معاینه کردن گفتن 2سانت باز شدم دهانه خیلی نرمه..من خیلی خوشحال شدم..فکر میکردم مثل ی سری خانمایی هستم ک تا 5یا6سانت بدون درد باز میشن..🤤

من دیگ 40هفته ام تموم شده بود دیگ کلافه شده بودم خسته شده بودم از پیاده رویی کردن..هر روز دو ش گرفتن ورزش کردن تا  روز سوم ک رفته بودم برای چک کردن به ماما بیمارستان گفتم چیکار کنم روزدتر زایمان کنم ک بهم گفتن نزدیکی کن زود زایمان میکنی ..ک منم از همون شب  با فرداشبش نزدیکی داشتم ..ولی سومین شبش دیگ خسته بودیم هم من هم شوهرم خوابیدیم...ولی من ساعت 5صبح رفتم دستشویی وقتی اومدم ی دردی تو پهلوهام گرفت ک دهنم سرویس شد اروم شد ک گرفتم خوابیدم..ولی ساعت 7نیم دیگ دردا شروع شدن .حالا مامانمو با شوهرم خواب بودن..منم گفتم بیدارشون نکنم که ببینم دردا واقعی هستن یا ن..هی میرفتم زیر اب به کمرمو شکمم اب میزدم..دردا اروم نمیشد دبگ فهمیدم  دردا واقعیه ..رفتم سوهرمو بیدار کردم..بهش میگفتم درد دارم باورش نمیشد مبگفت ول کنم اینا دردای کاذبه ک..گریه  ام گرفته بود میگفتم واقعا درد داذم ..ک باورش شد..دیگ مامانمم بیدار شد..باز رفتم دوش گرفتم صبحانه خوردم..زنگ زدم به دکترم گفتم دردام شروع شده ولی میتونم تحملش کنم..گفت فاصله دردت چقده گفتم هر 5دقیقه درد میگیره ک بهم گفت برم بیمارستان منم رفتم پیشش معاینه ام کرد گفت هنوز سانتم🤕من همونجا غصه ام گرفت ک دوسانت ک اینجوریه بیشتر بشه میخواد چی بشه..همونجا هم دکتر برام دوتا شیاف گل مغربی گذاشت گفت برو دوساعت پیاده رویی ناهار بخور باز بیا بیمارستان...منم رفتم خونه ناهار خوردم .با شوهرم رفتیم پیاده رویی ک دیگ دردام فاصله اش کمتر شده بود .ولی من نرفتم بیمارستان صبر کردم تا 10شب..چون تا 8شب دردام قابل تحمل بود ولی دقیقا از 9شب دردام ی جوری میومد ک کسی حق نداشت حتی بهم دست بزنه گریه میکردم فقط میگفتم خدایا کمکم کن😔

10شب با شوهرمو،مامانمو ،خواهرشوهرم رفتیم بیمارستان،معاینه کردن گفتن 4سانتم..ازم ان اس تی گرفتم ماما احمق بهم میگه اصلا دردت منظم نیس تا فرداشبم زایمان نمیکنی اینجوری ک از ان اس تی معلومه..من میگفتم بخدا درد داذم..ک رفت ی دیتگاه دیگ اورد دوباره ازم ان اس تی گرفتن فهمیدن واقعا درد دارمو اون دستگاه خراب بود خلاصه اینک منم ساعت 10نیم بسنری کردن،لبایمو پوشیدم با اینک درد داشتم ولی با خنده با همه خدافظی کردو رغتم تو اتاقم سریع رفتم به کمردمو با شکمم ی نیم ساعت اب زدم ی کم تو اتاق راه میرفتم..تا ساعت شد 12.که دردام بیشتر شد جوری بود ک میخواستم برم تو راهرو زایشگاه راه برم..ولی نمیشد تا دم اتافم میرفتم یهو درد میگرفت برمیگشتم ...دیگ جوری شدم ک فقط میگفتم مامانمو مبخوام😂

باز با اونهمه درد گفتن برو بخواب ازت ان اس تی بگیریم  میبرمت تو ی اتاق ک مامانت بیاد پیشت منم اینو گغتن قبول کردم..ان اس تی گرفتن من با اونهمه دردم به عشق مامانم پاشدم رفتم تو اون اتاقی ک گفتن ک هر ی دقیه مجبور میشدم هی بشینم بخاطر دردی ک میومد..خلاصه رسیدم پیش مامانم...تو اون اتاق مامانم با خواهرشوهرم منو با روغن ساهدونه کمرمو با سکممو ماساژ میدادن..منو با اب گرم ماساژ مبدادن...دیگ دردم ی جوری شده بود ک حتی با اب گرم هم اروم نمیشد..حالا هی ماما اونجا گیرمبداد میگفت بیا دراز بکش ازت ان اس تی بگیریم معاینه ام کنن رفتم دراز کشیدم..گفتن قلب فسقل اف کرده اینا باید ی سره ان اس تی بهم وصل باشه تکون نخورم😭😭😭واقغا اون 3ساعت قشنگ مردمو باز زنده شدم..اومدن کیسه ابمو پاره کردن..حالا هرچی هم میگفتم توروخدا بهم گاز ی چیزی بدین میگفتن خوابت میگیره روند زایمانم کند پیش میره من حالا میگفتم توروخدا برام بیارین من تحمل میکنم نمیزارم خوابم بگیره..

ک خداروشکر شیقت اون ماما عوض شد..ی ماما مهربون اومد پیشم..بهش گغتم توروخدا برام گاز بیار بتونم نفس بکشم دردم کمتربشه ک برام اوردش...ی ماسک گذاشتن رو دهنمو با دماغم گفتن هر وقت دردت گرفت تو این تند تند نفس بکش..من حالا خماار شده بودم😁ولی وقتی پرستاره میومد ی سریع چشموو باز میکردم مبگفتم خوبم..ولی واقعا خوب بود تونستم دردمو باهاش کنترل کنم..دقیقا ی ساعت بعداز اینک اینو اوردن من حس زور  زدن داشتم ک ماما رو صدا کردم گفتم ی چیزی داره بهم فشار میاره..ولی شاید باورتون نشه وقتی این حسه  زور  شروع شد دردی دیگ نداشتم....اومد معاینه ام کرد گفت فول شدم😍😍😍😍منم خوشحال از اینک بالاخره داذه تموم میشه قراره گل پسرمو بعد از اینهمه انتظار ببینمش😍

یهو ی انرژی گرفتم ک اصلا نمیدونم چجوری اومد چون تا قبلش درد بود فقط داغون بودم..ولی وقتی گفتن فول شدم فقط مبخواستم همه انرژیمو بزارم برای زور زدن😁😊

خلاصه اینک سریع تخت اماده کردن لامپ  بالا سرشون روشن کردن بهم گفتم بسم الله شروع کن به زور زدن..منم اولین زور زدن اشتباه زدم گفتن درست زور بزن منم حالا با جیغ زور میزدم دست پرستار بدبخت فشار میدادم😁اونم هی میگفتم دستم درد گرفن😂

خلاصه من با دومین زور زدن گفتن سرش معلوم شد با ششمین زور نی نیمو گذاشتن رو شکممو..همه دردا تموم شد ..اینم از زایمانم من ساعت

10نیم بستری شدم...ساعت 4:40صبح 4اردیبهشت زایمان کردم😍

2738
اینم از عکس پسرم😍😍

وای خدا چه نااازه اسی براش اسفند دود کنیا کوچولومون چشم نخوره ایشالا خدا برات حفظش کنه اسمش چیه

خواص سوره های قرآن رو سرچ کنید😍 اینجا ایران است رو برای تحقیر به کار نبرید💔هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که جامعه‌ای بسازیم که در آن بیشتر مردم حس کنند که هیچ سهمی در آن ندارند. مردمی که حس می‌کنند سهمی در جامعه دارند از آن جامعه محافظت می‌کنند، ولی اگر چنین احساسی نداشته باشند، ناخودآگاه می‌خواهند که آن جامعه را نابود کنند.- مارتین لوترکینگ

میخوای منم عکس بچه مو بزارم؟ 

خواص سوره های قرآن رو سرچ کنید😍 اینجا ایران است رو برای تحقیر به کار نبرید💔هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که جامعه‌ای بسازیم که در آن بیشتر مردم حس کنند که هیچ سهمی در آن ندارند. مردمی که حس می‌کنند سهمی در جامعه دارند از آن جامعه محافظت می‌کنند، ولی اگر چنین احساسی نداشته باشند، ناخودآگاه می‌خواهند که آن جامعه را نابود کنند.- مارتین لوترکینگ
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز