وای چرا عزیزم.اصلا اینو به خودت تلقین نکن.
چقدر حیفه که اینجوری داری زندگیتو به بطالت میگدرونی.
ببین من هفت سال اول زندگیم فقط تو دوتا اتاق خونه ی مادرشوهرم زندگی میکردم.که یکیش اتاق خواب و پذیراییم بود یکیش اشپزخونه م.خیلی سخت بود اما اونقدر به تمیزی و سلیقه ش اهمیت میدادم که جاریام با اینکه خونه های بزرگ و خوب داشتن بهم همیشه حسودی میکردن.بخدا میومدن نگاه میکردن و اونقدر سوال میپرسیدن که اینو چجوری درست کردی این چقدر خوشکله اون خیلی خوبه شوهرم همیشه دوق میکرد.الانم که جدا شدم و خونه ی مستقل دارم بازم همینطور موندم.همه هنری رو دنبالشم یاد بگیرم.هیچ کلاسی هم نرفتم خودم با پرس و جو یاد میگیرم.الان تو فامیل بدون اعراق میگم به خوش سلیقگی معروفم.
حتی یه کادو ساده هم بخام به کسی بدم یه جوری تزیین میکنم که خاص باشه