من ۷سال کنار خونه مادرشوهرم زندگی میکنم
سر سختی هایی که تو این ۷سال کشیدم امشب خونه مادر و پدرم جلوی شوهرم غرغر کردم که من سختی می کشم که بخاطر اینکه پدرشوهر و مادرشوهرم پیرن اونجا نشستم ولی اونها ذره ای به چشم ندارن و.... گفتم دوست ندارم اونجا باشم میخوام یه خونه از خودم داشته باشم
من از خونه مامانم که اومدیم بیرون به شوهرم گفتم دلم پر بود اگه این حرفها رو نمیزدم منفجر میشدم
شوهرم اومد خونه تا میتونستم داد و بیداد کرد یعنی نعره میزد میگفت خونه رو میفروشم و ... اینقدر داد زد مادرشوهرم معلوم بود میفهمه
حالا چیکارکنم😢