اون موقع کارش جای دیگه بود عصر اومده به مامانش سر بزنه لباس خوب نپوشیده و نیاورده کهمثلا نیاد خاستگاری
مادرش هم گوشش پیچونده چون وقت خرید نداشتن وقرار گزاشته بودیم
لباس داداش چاقشو داده بپوشه😂😂😂
بعد میگفت وقتی دیدمت گفت چه خریتی کردم عمرا اگه جواب مثبت بدن
بعد که رفتن هر روز زنگ میزد مامانم میگفت حاله جان شما کمک کنید😊