من چي بگم مينيسك زانوم اسيب جدي ديده و رسما زمين گير شدم الان ده روز
تو اين ده روز دوبار فقط ظرف شسته فقط شسته حتي جا ب جا نكرده
قبلا نهار ميموند خونه تو اين مدت نهار نمياد خونه كه مثلا زحمت به من نده ولي فقط خودت مهمي و نهار ميخوايي من و بچه ها چي نميگي اين چطور غذا درست ميكنه؟
چند روز پيش همون پاي اسيب ديدم يخ كرد و بي حس شد يكم ترسيدم رفتم موقع خواب بود بهش گفتم ببين پامو يخ كرده انتظار داشتم بهش دست بزنه ببينه يخ حتي هندزفري رو از گوشش در نياورد گفت خيله خوب فردا بازم ميبرمت دكتر!!همين
از فداي اون روز ديگه تو اتاق نخوابيد كه يه وقت براش زحمت نداشته باشم
لباساش يه طرف بچه ها كلافه ن نميتونم از جام تكون بخورم امروز صبحانه خورده تا الان رفته تو اتاقِ خوابيده منتظر نهار اماده بشه تا صداش كنم
بخدا درد دارم درد بخوره تو سرم مسكن ميخورم ولي خوب نبايد خركت كنم تا خوب بشه
به اين فكر ميكنم اگر اون اين مشكل براش پيش بياد من چه ها كه نميكردم ١٨ سال زنشم اولين بار مريض شدم
اولين بار محتاج و زمين گير شدم
به اين روز قسم زايمان هم كردم برا اون زحمتي نداشتم
دردم از اين هر روز چندساعت زود مياد خونه محل كارش گفته خانمم پاش مشكل پيدا كرده اونجا به به راه انداختن ببين خوشبحال زنش زود ميره كمك زنش كنه ولي خدايا تو برو بهشون بگو اين برا كمك به من نمياد كه