چندوقت پیش سریه موضع ساده داشتیم میرفتیم شهرمون باشوهرم بحثم شد تارفتیم شهرمون بامن قهرکرده واصلاسه چهارساعت بامن حرف نزده من روبرده دم خونه مادرم پیاده کرده وگفته طلاق بگیر وشخصیت من روجلو خانوادم کوچیک کرده که بره طلاق بگیره ....خرچی بهش زنگ زدم جواب نداده تایکماه خونه مادرم بودم خودم برگشتم .خونه. حالا بهش میگم مگه من چی بهت گفتم که اینجورکردی ...میخنده میگه خوشی زده بودزیردلم ...بیشعور ...یعنی اینجورمتو کوچیک کنی که خوشی زده زیردلت