من چندساله یه حیوون خونگی دارم خوکچه هست
خیلی بهش وابسته هستم و دوسش دارم عین بچم می مونه مریض که میشه منکلی گریه میکنم
خیلی بخاطرش اذیت میشم کسی توی خونه زیاد دوسش نداره و اگر یه روز خونه نباشم همه سرم قز میزنن بهش غذا میدن اما همیشه سرش دعواهست که بفرستش بره خرجشم زیاده تقریبا چون غذاهای مخصوصشو میگیرم و ...مریضم بشه که دیگه هیچ...
مجرد هستم و دارم ازدواج میکنم خیلی درگیر کارام هستم و بعد ازدواجمم که شاید برم سرکار و کسی نیست اصلا بهش برسه نمیدونم باید چیکارکنم واقعا خسته شدم شبا هم صدامیده گاهی اوقات نمیذاره درست بخوابم
نمیدونم واقعا واگذارش کنم یا نگهش دارم
بفرستمش بره دق میکنم اگرم جلو چشم خودم چیزیش بشه یا بمیره داغون میشم دوراهی سختیه واقعا خستم
چیکار کنم بنظرتون جای من بودین چیگارمیکردین