بچها من با مادرشوهرم قهرم یه ماهه ،شوهرم هم قهر بود
شبی جاری و خاهرشوهرم تو حیاط مامانش اینا رشتع کردن اخه تو یه حیاطیم یه بو اش پیچیده بود همچی هوس کردم بعد یه دفعه شوهرم از سرکار اومده میبینم لباسش یه کم آشی شده میگه پایین تعارفم کردن آش خوردم همچی ازش ناراحتم.