سلام عشقا من چندوقت پیش ی تاپیک زدم راجب خز بازی عروسی ولی ترکید بچه ها لطف داشتن هی گفتن دوباره بذار
عروسی داییم بود منم دوره راهنمایی بودم صبح عروسی با هزار بدبختی مامانمو راضی کردم رفتم ارایشگاه بعدم رفتیم تالار کلی ذوق داشتم اصن داشتم میمردم تو تالار همینجوری واسه خودم وسط داشتم مثلا میرقصیدم ک عروس داماد اومدن من خیر ندیده هم مث مونگلا با سینه بلرزون عین سکته ایا گیلی گیلی کنان مثلا داشتم کل میزدم خیر سرم رفتم تا جلو در تو سینه عروس داماد حالا مامانمم داره اونور هی سرخ و سفید میشه بعد حالا تو اون گیرودار گیر دادم ب زنداییم ک عروسه ک زندایی خوشگل شدم یبارم نه بیست بار حالا اگه موهای مدل میکروبی کوتاه صورت پر مو بدون هیچ ارایشی ک فقط ی رژ صورتی کم رنگ خورده و بدتر سیاه کرده قیافمو و دوران بلوغ و اینارو بشه اسمشو گذاشت خوشگلی خب عنتر اون بدبخت نمیاد بگه نه شبیه پدر جدم موقع اجابت مزاج صبح گاهیش شدی ک مجبوره بگه اره حالا عروس داماد نشستن مگه این دسته گلو من ول میکنم احساس میکردم تاج ملکه شدنمو دادن دستم همچی حس غرور داشتم و یواش یواش در کنار صندلی عروس ک از بغلش جم نمیخوردم باهاش قر میدادم بعد حالا نمیدونم چ مرگم شد یهو پا شدم رفتم بین میزا هی از ملت میپرسم چیزی کم ندارید چیزی نیاز ندارید خب خبرت مگه از تو بزرگتر اونجا نیس ننه عروس دامادی مگه برو بتمرگ دیگه یبارم نه ها بالغ بر ۵بار هی رفتمو اومدم اینو پرسیدم دیگه ملت خندشون گرفته بود خلاصه تا اخر شب کاری کردم ک مامانم فردا واسه پاتختی روش نشد منو ببره با خودش تازه این شیرین کاریام تو فیلمشونم هست واقعا چ مرگم بود نمیدونم خدایا توبه😭😭