یه مدت میگفت بیا طبقه پایین ما زندگی کنین پولتونو جمع کنین .من با مشورت شماها قبول نکردم
الان یه هفته س بخاطر اینکه خونمون حاضر نشده مجبور شدم بیام با مامان خودم زندگی کنم
وای به خدا اصلا حوصله ندارم..خیلی بده..هرچی شوهرم دوس داره مامانم دوس نداره.خودش اشپزی نمیکنه تا عصر میشه من برم سرگاز میاد کنارم وامیسته اروم اروم غر میرنه ..فلفل نزن..اینو زود ریختی..اونو از اونجا چرا برداشتی..
هرجا میخوام برمم مث دوران مجردی هی گیر میده کجا میری با کی میری
منم دو سال مستقل بودم اصلا تحمل این حرفارو ندارم دیگه
دعا کنین زودتر بریم خونمون😫😫😫