پسرم خیلی خرابکاری میکنه واقعا خسته ام کرده اول که رفت تو حیاط شلنگ آب رو گرفته مثلا شیشه ها رو بشوره آب زده تو خونه کل فرش رو خیس کرده بعدم رفته تو حیاط با لیوان ماسه بازی کرده بعد همون لیوان رو پرت کرد روی میز ناهار خوری منم عصبانی شدم دستش و محکم گرفتم کشیدم بردمش تو اتاقش در رو بستم گفتم همونجا بمون
خیلی بد رفتار کردم ناخنم رفت توی دستش
وقتی اینجور وحشی میشم همون لحظه میدونم دارم اشتباه میکنم ولی بازم ادامه میدم اصلا روی خودم کنترل ندارم
عین دیوونه های زنجیری میشم