من با یه پسری اشنا شدم که همسن هم هستیم.از روز اول همش گفت جدی باهم بمونیم دو سال دیگه باهم ازدواج کنیم.اینم بگم شیش ماهه که میخواست باهام باشه.و همش داشت سعی میکرد
امروز جدی باااش حرف زدم گفتم ببین قصدت چیه گفت دوستت دارم به این که زنم باشی هم فکر میکنم
ولی نمیخوام الکی بهت بگم صد در صد همه چیز اوکیه شاید یه وقت یه اشتباهی کردی که نتونستم بگذرم.
منم گفتم من 25 سالمه نمیتونم با وعده ی الکی دو سال منتظر بمونم.گفت اخه من سنم کمه از الان که نمیتونم ازدواج کنم
گفتم خوب یک سال باهم بمونیم اگر اوکی بود بعد عقد کنیم دو سال بمونیم.اونم قبول کرد
بعد اخرش گفت من نمیخوام کسیو محدود کنم اگر خواستگار خوب داشتی و فکر کردی با اون خوشبخت تری برو.
بعدم گفت دارم میگم اینارو ولی برام راحت نیست گفتنش.
میخوام منطقی با قضیه برخورد کنم.
بنظرتون چقدر میشه رو این ادم حساب کرد؟؟؟و من باید چیکار کنم؟