تورو خدا اگ قطعیه چطوری نوشتنش و ساعتش و اینارو هم ب منم بگید بنویسم😔
helen21 سابقم😐😒هلن ی تیکر زده و مطمئنه سر این تاریخ تو خونش نشسته و ساعت 6 عصر داره چایی میذاره کنار شوهرش بخورن... ی امین میگی؟تورو خدا😭جانم؟عزیز دلم؟نمیخوای برگردی؟من این روزا با همه وجودم هم دوست دارم هم ازت متنفرم... چیکار کردی با دلم ک دلم نه نبودنت رو میخواد نه بودنت رو؟ولی...حال دل من خوب نیست دلبر!برگرد...یک چای میگذارم بنشین ب پای درد و دل من.. من میمانم و تو و یک دنیا حرف!دلم برای چشمانت برای نفس های ارامت تنگ است!من ایمان دارم ک بازهم صبح ها قرار است ب تو صبح بخیر بگویم!برگرد!قول میدهم موقع خواب دیگر خانه را تاریک نکنم,همه تهدیگ غذا سهم خودت,چای نمیخوریم,قول میدهم هر چ تو گفتی همان شود!تو فقط برگرد!خدا جون؟رومو زمین نندازیا😔من به قلبم قول دادم از طرف تو😔منو مدیون قلبم نکن😔دلبر؟من هرشب تصور میکنم امده ای تمام این روزهارا از دلم در اورده ای😔پس چرا حافظ انقدر دروغ میگوید😔😔😔هربار ک حافظ مرا امیدوار میکند ب بازگشتت منه امیدوار شب را صبح میکنم ب امید بازگشتت ولی تو نیامدی😭بیا دلبر قول میدهم همه چیز بشود همان ک تو میخواهی😔