خواخرشوهرم ساعت ده صبح اس داده داریم میایم خونتون منم نه برنج خیسونده بودم نه گوشت رو از فریزر دراوردم تند تند و باعجله اومدم برنج درست کردم با قیمه بادمجون و سالاد وقتی رفتن بهشون میوه دادم واسه تو راه بخورن پسرش غذا نخوردم گذاشتم تو قابلمه ببره گشنش شد بخوره حالا رفته هرکیو دیده جار زده برامون قیمه بادمجون با گوشت مرغ درست کرده چون مرغ داشتم تو یخچال گوشت ها تو فریزر بود مجبور بودم با مرغ درست کردم اینقد از دیروز حرص میخورم دوس دارم فقط گریه کنم برا هرکی خوبی میکنم اینجور جواب میده حتی درسم نخوندم اومدم برا این بیشعورا نهار پختم شوهرشم هرکیو میبینه بهش میگه حتی به شوهرمم گفته بودن به نظرتون چ جوری بهش بفهمونم دوس ندارم باهاش حرف بزنم؟ببخشید زیاد شد🌷
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
جوانه میزنم 🌱به روی زخم بر تنم فقط به حکم بودنم ک من زنم،زنم،زنم،...چو هم صدا شویم و پا به پای هم رویم و دست به دست هم دهیم و از ستم رها شویم،🤍جهان دیگری بسازیم از برابری به هم دلی و خواهری جهان شاد و بهتری، نه سنگ و سارها،نه پای چوبه دارها نه گریه های بارها،نه ننگ و عارهاا..جهان دیگری بسازیم از برابری به هم دلی و خواهری جهان شاد و بهتری😍😍😍❤❤❤
یک دفعه عرقکرده از خواب میپریم و میبینیم همهی چیزهایی که توی این سالها دیدیم کابوس بوده و هنوز سال هفتاد و هشته. صبح توی مدرسه خوابمون رو تعریف میکنیم و بغل دستیمون خمیازه میکشه و میگه ول کن این چرت و پرتهارو، دیشب سریال روزگار جوانی رو دیدی؟!⬅(موافقی یه سر به پیجم بزنی؟😻elqueno1367)
من که روزه بودم سرزده اومدن بعداز پذیرایی... رفتن... گفتم ناهار هم میموندین گفتن نه تو باید روزتو میشکوندی باما سرسفره مینشستی😐جاری و خواهرشوهر
برای سلامتی و تعجیل ظهور آقامون...حضرت عشق.... مهدی فاطمه صلوات.....شمایی که میخونی..🤨 تویی که دعات میگیره و ما خونه خریدیم از دعای خیرت،واسه سلامتی پسرم هم دعا کن😔