بچه ها من زندگیم به بن بست رسیده خیلی خیلی حال بدی دارم نه با نماز نه با قرآن قلبم اروم نمیشه😔😔😔چیکار کنم نا امیدم از همه کس و همه چیز.زندگی که عاشقانه و با عشق ساختم به کجا رسید.شوهرمن بحاطر اتهام چند ماهه زندانه.داغونم دیگه نه میتونم ببینمش نه حالی دارم برای ادامه زندگی..معلوم نیست چقدر بمونه اون تو..منی که یک لحظه بدون اون زندگی برام بی معنی بود الان شش ماهو نیمه ندیدمش..چرا زندگی بامن اینکارو کرد چرا اخه تازه 9 ماه شده بود رفته بودیم خونه خودمون😔😔روی خوش زندگی رو دیگه ندیدم..با 23 سال سنم هیچ شور جوونی برام نمونده عین یه زن 60 ساله درمانده شدم..قطعا من نمیتونم بیخیال شوهرم بشم چجوری خراب کنم این زندگیووو.من حتی خونه مادرم نمیرم شبا رو تخت دو نفرمون میخوابم لباساشو میپوشم ادکلنشو میزنم تا خوابم ببره..خدایا دشمنمو اینجوری امتحان نکن.حتی خانوادمم بهم پشت کردن😓میگن جداشو معلوم نیست چی بشه اما من نمیتونم بخدا😔