بچه ها همسرم یه هفتست خونه ماست،ما سه ماه میشه که عقد کردیم،من خودم خیلی وقته که خونه مادرشوهرم نمیرم آخه هروقت میرم اولن خودشو سرگرم میکنه با یه چیزی منم تنها حوصلم سر میره بعدشم تو حرفاش به من متلک میندازه،مثلا میاد میشینه از یه چیزی حرف میشه اون تو یه بی احترامی به من میکنه مثلا من سیدم وسط حرف زدنش که درباره یکی دیگه بود برگشته به من میگه همه ی سیدا خرابن😞 منم خیلی ناراحت شدم یامثلا جاری کوچیکم دوساعت بعد عقد منو بردن ارایشگاه بله برونم بود شبش اونم با من اومد همسر من هزینه ارایشگاهشو حساب کرد بعدم با من و همسرم اومد تالار،تو ارایشگاهم تازه دوساعت بود عروس اون خونواده شدم برگشته جلو ارایشگره میگه چقد موهات زشته یا من اماده شده بودم موهای اونو درست کردن خیلیم دیر شده بود به ارایشگره گفت موهام زشت شده خراب کن دوباره درست کن ما عروس و دوماد بودیم برای خانوم ساعت ده رسیدیم به مجلسمون😞 کاراش تا همین الانم ادامه داره همسرم هم یه حرفی میزنم میگه غیبت نکن تازه همش خونه مایه تو این وضعیت اقتصادی خونوادم هیچی نمیگن ها ولی من خیلی دلم براشون میسوزه تا یه چیزیم میگی بهش برمیخوره نمیدونم چجوری بهش بگم؟تازه خونشونم میرم که خونوادش اذیت میکنن من همش حرص میخورم از وقتی ازدواج کردم به نظرتون تقصیر منه چجوری رفتار کنم واقعا اینقد فکر کردم و حرص خوردم دیونه شدم