سلام. خیلی ناراحتم کلی گریه کردم چرخ خیاطیمو نیست. آخرین باری که ازش استفاده کردم حدود یکسال و نیم پیش بود که بردمش خونه ی مادرشوهرم. دقیقا یادمنیست کی آوردمش خونه ی خودم. امروز خواهرشوهرم اومده بود خونه ام. بهش گفتم چرخو بیارم برا دخترم لباس بدوز هی میگفت نه خودم میبرم خونه میدوزم. من مشغله ی فکریم زیاده نمیدونم چرا تا حالا سراغشو نگرفته بودم. از بس احمقم. خواهر شوهرم معذب بود تو خونه ام. رفتارش یه جوری بود تا اینکه حرف چرخ شد. قبلا هم دخترش اومده بود خونه ام پول داشتم رو میز یواشکی برشون داشت. دخترمم وفتی پیششون هست یواشکی گیره های سرشو میبرن. یه بارم چندتا پارچه اوردم نشون خود کثافتش دادم دیدم یکیشدن رو قایم کرده بود زیر پاش.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
از این حرف گریه ام گرفت. این منطق اوناست. بخدا پول من با خون دل خوردن و شب بیداریه 😢😢
میدونم منم همینجوریم با اینکه خودم و شوهرم شاغلیم بازم کم میاریم اما خانواده شوهرم همیشه میگن پولشون از پارو بالا میزنه دیگه نمیدونن داخل چخبره با چ سختیی جمع میکنیم ولی من براشون هیچی نمیخرم دست و دلبازم بره کسی که قدر بدونه
وای با راهزنا وصلت کردی؟؟ به گل سر بچه هم رحم نکردن؟ خب برو خونشون گیر بده چرختو بیار برام فلان چیزو بدوز، بعد ببین چرخ توعه یا نه، اگه بود بگیر بیارش
اگه بشر این اصل رو رعایت کنه قطعا دنیا جای قشنگ تری میشه:وقتی از اعماق وجودت احساس میکنی زندگیت رو نکبت فرا گرفته بچه دار نشو! 😒ظلمِ ظالم، جورِ صیاد، آشیانم داده بر باد... ای خدا، ای فلک، ای طبیعت... شام تاریکِ مارا سحر کن... 🤲😢😞😞😞مشغول قتلعام روزها هستم!💔ما دهه شصتیا تو زندگی ازهرچی میترسیدیم سرمون اومد، از هرچی نمیترسیدیم هم سرمون اومد، یه سری چیزای متفرقه هم بود اونا هم سرمون اومد، یه سری چیزا هم اصلا مربوط به ما نبود ولی سرمون اومد، یه چیزایی حتی وجود خارجی نداشت ولی اونا هم سرمون اومد، لامصب معلوم نیس کله ست یا میدان مغناطیسی😒😒😒 کاش من حسنی بودم و توی دِه شلمرود، تک و تنهابودم، و عین خیالمم نبود که نه قلقلی نه فلفلی نه مرغ زرد کاکلی هیچکس باهام رفیق نیست، و تنها دغدغه ام این بود که تنها روی سه پایه، بنشینم توی سایه☹️☹️ من به فکرِ خستگی های پَرِ پرنده هام، تو بزن تبر بزن... من به فکرِ غربتِ مسافرام، آخرین ضربه رو محکمتر بزن🍁🍃اون درختِ سربلندِ پُرغرور، که سرش داره به خورشید میرسه منم منم، اون درختِ تن سپرده به تبر که واسه پرنده ها دلواپسه منم منم، من صدای سبزِ خاکِ سُربی ام، صدایی که خنجرش رو به خداست، صدایی که توی بُهتِ شبِ دشت، نعره ای نیست ولی اوجِ یک صداست🌳🍃🍃سنگ است که میزند به سینه هرکس فقط برای خود😔 بیزارم از این خلقِ دورنگ و از ناکسان و هرکسی😒
🌼و خدايي كه به شدت كافيست🌼كاربر قديمي...متاهل و البته متعهد😍💍تيكر بارداري نيست براي رسيدن به حاجت ها و خواسته هام📿🥺التماس دعا دارم از همتون😍خدايا تو بهترينهارو برام رقم ميزني پس خودمو زندگيمو آيندمو به تو سپردم...♥️🙏🏻ميشه واسه حاجتام يه صلوات بفرستيد گنا دالم🥴💓گر نگهدار من آن است كه من ميدانم شيشه را در بغل سنگ نگه ميدارد🌊🌸خدايا بابت سلامتي كه بهم دادي شكرت😍♥️لا حَولِ وَلا قوُهً اِلا بِالله العَليُ العَظيّم🌼
اگه بشر این اصل رو رعایت کنه قطعا دنیا جای قشنگ تری میشه:وقتی از اعماق وجودت احساس میکنی زندگیت رو نکبت فرا گرفته بچه دار نشو! 😒ظلمِ ظالم، جورِ صیاد، آشیانم داده بر باد... ای خدا، ای فلک، ای طبیعت... شام تاریکِ مارا سحر کن... 🤲😢😞😞😞مشغول قتلعام روزها هستم!💔ما دهه شصتیا تو زندگی ازهرچی میترسیدیم سرمون اومد، از هرچی نمیترسیدیم هم سرمون اومد، یه سری چیزای متفرقه هم بود اونا هم سرمون اومد، یه سری چیزا هم اصلا مربوط به ما نبود ولی سرمون اومد، یه چیزایی حتی وجود خارجی نداشت ولی اونا هم سرمون اومد، لامصب معلوم نیس کله ست یا میدان مغناطیسی😒😒😒 کاش من حسنی بودم و توی دِه شلمرود، تک و تنهابودم، و عین خیالمم نبود که نه قلقلی نه فلفلی نه مرغ زرد کاکلی هیچکس باهام رفیق نیست، و تنها دغدغه ام این بود که تنها روی سه پایه، بنشینم توی سایه☹️☹️ من به فکرِ خستگی های پَرِ پرنده هام، تو بزن تبر بزن... من به فکرِ غربتِ مسافرام، آخرین ضربه رو محکمتر بزن🍁🍃اون درختِ سربلندِ پُرغرور، که سرش داره به خورشید میرسه منم منم، اون درختِ تن سپرده به تبر که واسه پرنده ها دلواپسه منم منم، من صدای سبزِ خاکِ سُربی ام، صدایی که خنجرش رو به خداست، صدایی که توی بُهتِ شبِ دشت، نعره ای نیست ولی اوجِ یک صداست🌳🍃🍃سنگ است که میزند به سینه هرکس فقط برای خود😔 بیزارم از این خلقِ دورنگ و از ناکسان و هرکسی😒
🌼و خدايي كه به شدت كافيست🌼كاربر قديمي...متاهل و البته متعهد😍💍تيكر بارداري نيست براي رسيدن به حاجت ها و خواسته هام📿🥺التماس دعا دارم از همتون😍خدايا تو بهترينهارو برام رقم ميزني پس خودمو زندگيمو آيندمو به تو سپردم...♥️🙏🏻ميشه واسه حاجتام يه صلوات بفرستيد گنا دالم🥴💓گر نگهدار من آن است كه من ميدانم شيشه را در بغل سنگ نگه ميدارد🌊🌸خدايا بابت سلامتي كه بهم دادي شكرت😍♥️لا حَولِ وَلا قوُهً اِلا بِالله العَليُ العَظيّم🌼
خب بستگی داره استفاده میکنی یا نه؟ الان معمولا استفاده نمیکنن، قدیما لباس میدوختن تو خونه
ولی چرخ گوشت لازم تره باهاش غیر از گوشت خیلی چیزای دیگه هم میشه چرخ کرد
حالاکه مامانت اصرار داره چرخ خیاطی بگیر و چندکاره
اگه بشر این اصل رو رعایت کنه قطعا دنیا جای قشنگ تری میشه:وقتی از اعماق وجودت احساس میکنی زندگیت رو نکبت فرا گرفته بچه دار نشو! 😒ظلمِ ظالم، جورِ صیاد، آشیانم داده بر باد... ای خدا، ای فلک، ای طبیعت... شام تاریکِ مارا سحر کن... 🤲😢😞😞😞مشغول قتلعام روزها هستم!💔ما دهه شصتیا تو زندگی ازهرچی میترسیدیم سرمون اومد، از هرچی نمیترسیدیم هم سرمون اومد، یه سری چیزای متفرقه هم بود اونا هم سرمون اومد، یه سری چیزا هم اصلا مربوط به ما نبود ولی سرمون اومد، یه چیزایی حتی وجود خارجی نداشت ولی اونا هم سرمون اومد، لامصب معلوم نیس کله ست یا میدان مغناطیسی😒😒😒 کاش من حسنی بودم و توی دِه شلمرود، تک و تنهابودم، و عین خیالمم نبود که نه قلقلی نه فلفلی نه مرغ زرد کاکلی هیچکس باهام رفیق نیست، و تنها دغدغه ام این بود که تنها روی سه پایه، بنشینم توی سایه☹️☹️ من به فکرِ خستگی های پَرِ پرنده هام، تو بزن تبر بزن... من به فکرِ غربتِ مسافرام، آخرین ضربه رو محکمتر بزن🍁🍃اون درختِ سربلندِ پُرغرور، که سرش داره به خورشید میرسه منم منم، اون درختِ تن سپرده به تبر که واسه پرنده ها دلواپسه منم منم، من صدای سبزِ خاکِ سُربی ام، صدایی که خنجرش رو به خداست، صدایی که توی بُهتِ شبِ دشت، نعره ای نیست ولی اوجِ یک صداست🌳🍃🍃سنگ است که میزند به سینه هرکس فقط برای خود😔 بیزارم از این خلقِ دورنگ و از ناکسان و هرکسی😒