ادم سردی بود ب لحاظ عاطفی نمیتونست تامینم کنه
همه انتظاراازجانب من بود
همه چیومن بایدبهش میگفتم هرچقدردوست داشتم مردم اقتدارداشته باشه اون برعکس بود مثل مادرمن بایدبهش میگفتم فلان کارونکنن فلان کاروبکن
تحت تاثیرخانوادش و دخالتای خانوادش
مسائل بینمونم خودش نمیتونست باهام حل کنه همیشه ب دیگران میگفتومن اززبون اینو میشنیدم
یه ادم سبک لجبازک اصلاشناختی باروحیات یه خانم نداشت
درمقابل گریه من میزدزیره خنده😑
واماتربیت اشتباه مادرش ک زن بایدهمه کارکنه و مردفقط بایدبره سرکار