من تو شهر شهرم هیشکیو ندارم . دلم برا خانوادم تنگ شده . شوهرم کل فک و فامیلش اینجان .خوش به حالش غریب نیس .
گاهی وقتا نیاز دارم با یکی صحبت کنم . شوهرم چند روزه مریضه اخلاقش گند شده . سرهر چیزی سرم داد میزنه . اما بخاطر مریضیش بهش چیزی نمیگم . مراعاتش میکنم بهش میرسم .
شوهرم خیلی خیلی خیلی دوسم داره . ولی از وقتی مریض شده انگار یه ادم دیگس . امروز اخرش دعوا کردیم . انقد ازش مراقبت میکنم یه دستت درد نکنه هم نمیکه .
چند روزه نه باکسی حرف زدم نه خندیدم . بغض داره خفم میکنه