ما سه تا جاری هستیم.جاری بزرگم با من صمیصی هست با اینکه یه مشکلاتی هم دارم ولی گذشت میکردم که تنها نباشم ولی جاری بزرگم وقتی ما هستیم نمیاد و با همه سر سنگینه و بهش می گفتیم بیا بهانه میاورد رد میکرد و میرفت به خواهر شوهرم میگفت چرا ما خونه جاری بزرگم میریم اونها رو دعوت نمیکنن در صورتی که ما خودمون میرفتیم و دعوت در کار نبود تا اینکه دیروز خاله همسرم اومد خونه جاری بزرگم ما هم گفتیم میایم ناهار و وقتی اونجا بودیم جاریم از گروه واتساپ خواهر برادری لِفت داد بعد خواهر شوهرم زنگ زد گفت فکر کنم چون ما اونجا هستیم باز ناراحت شده
من خیلی معذب شدم و تا لحظه ای خونه جاریم بودم حالم بد بود که چه غلطی کردم رفتم الان دیگه حس میکنم حوصله این مسخره بازی ها و لوس بازی هاشون رو ندارم به نظرتون کلا با همشون کات کنم؟
منم دو تا جاری دارم یکی بزرگتر یکی کوجیکتر اوالا با کوچیکه یه کم گرم گرفتم دیدم همش غیبت میکنه و حسادت و مقایسه دیگه با اونم سرسنگین شدم اون دو تا دائم با هم در تماسن و دشمن همدیگه هم هستن من با هیچکدوم رابطه ای ندارم گاهی خونه مدرشوهر میبینمشون در حد سلام علیک اصلا کنارشون نمیشینم که حرفی بزنن خیلی هم راحت ترم
دلیل نمیشه. اشتباه از شماست.شاید جاریت راضی نیس.به خاطر شوهرش تو رودرباسیه. دحتر عاقل ادم خودشو جا ...
عزیزم تو این رو ول کن شرایط خانوادشون این شکلیه اون هم خودش زنگ میزنه خودش رو دعوت میکنه عادی هست میگم این کار جاریم کوچیکم رو چه کار کنم؟قید همشون رو یهو بزنم؟