2737
2734
عنوان

سیاهی و سوختگی بعد از لیزر

| مشاهده متن کامل بحث + 26059 بازدید | 48 پست
چرا. میزدم اونم. ولی الان چی کار کنم؟ بعد این همه وقت با کرم درست میشه؟

فک کنم،ی دکتر پوست بری خوبه،یاهمونجایی ک لیزر کردی برو اعتراض،باید جوابگو باشن

برای داشتنت دلیو ب دریا زدم که از آب میترسید😍😘💕👰👫🍬🌈

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

اگه بسوزه پوست پوست میشه میریزه این بوده چون موها رفته شما فکر می کنی تیره شده

نه. چون کشاله رانم و اونجا که به واژنم نزدیکتر هستش هنوز روشنه و فقط جاهایی که لیزر شده تیره اس. قبل لیزر هم اپیلاسیون میرفتم. کلا پوستم روشن هست و تغییر رنگش کاملا مشخصه. 

2728
دکتر پوست رو که حتما میرم ولی اعتراض کنم فکر نکنم چیزی بشه. 

چرا بابا جواب میدن

من ی لک ریز اومد رو گردنم ک بعد دو روز رف،ولی اینقد بم زنگیدن

یا برو بپرس از خودشون بگو چ کنم

البته لباس زیر تنگ نپوش زیاد،هم جای کشش میمونه بغل پات هم تیره میشه

برای داشتنت دلیو ب دریا زدم که از آب میترسید😍😘💕👰👫🍬🌈
یه عضو اینجا لیزر کل بدن رفته بود میگف بوی 💩 میدم😑😂 همش میگف حاضرم برگردم ب دوران پرموییم باور ...

براچی بو بده😐😐

دامبلدور: هری رنج کشیدن نشون میده تو هنوز یک انسانی درد بخشی از انسان بودنه هری:پسمن نمیخوام انسان باشم.
اخه میگن لک میکنه. شما خودتون استفاده کردید؟؟ راضی بودین؟؟

من لیزر نکردم اما اب سیب زمینی پاکسازی و سفید  میکنه

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️
2738
من ک رفتم لیزر ی کرم بهم داد،هم التهابو میخابونه هم اگ خدایی نکرده تیره کرد یا سوزوند درست میکنه

اسم کرم چی بود عزیزم؟؟

خدایا دوستتدارم واسه هر چی که بخشیدی،،همیشه این تو بودی که ازم حالم رو پرسیدی،،حس میکنم خوشبخترین زن جهانم،،چون خدا هوام رو داشت،،و یکی مث تو شد همه دنیام،،الهی همه شاد باشن الهی همه بخندن،،الهی همه خوشبخت باشن،،🤩🤩🥀
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730