سلام عزیزان.من باخانواده شوهرم خیلی مشکل دارم آخه همینجور بیخود وبی جهت از سر خودخاهی شوهرمو ب جونم میندازن البت بامحبت فراوان ب اون.از این میان برادرشوهرم سفتو سخت پشتم وایساد وباهاشون دعوا کرد وگف دست از سر ما وردارن وهی میگفتن بیاین طبقه بالامون ولی اون ازمن حمایت میکرد.حالا من چقد سادم دیروز پیششون بودم اونا ک منو تحویل نمیگرفتن تاخودمون بودیم کلی تحویلم گرفتن وجوگیرم کردن حالا جلو برادرشوهرم اینا گفتم آره من میخام برم طبقه بالا باخوشحالی تمام.دیگ حساب کنید جوری ک برگشتیم خونه شوهرمم بم گف تو چقد ساده ای میخاستن جلو برادرم بگن این خودش راضیه فردا هرچ بود بگن کار خودش بود.نمیدونم چرا نمیتونم توموقعیت های مختلف تشخیص بدم طرفم فکرش چیه😥😥خیلی ناراحتم آخه فک کنید اون بخاطر من کلی باخانوادش دعوا کرد وحرفشون زد.تنها پشت من تو ای خونه برادرشه ب شدتم حساسه آخونده اصن نمیشه جمش کردمطمینم الان درموردمن بد فک میکنن ومیگن من بدم😒😒😒