اولیه۸۷ 😔هدف اول ۸۰🔑😑هدف دوم ۷۵✔️🔑😐 هدف سوم ۷۰🔒😌 هدف چهارم ۶۵😇🔒هدف پنجم ۶۳🔒😁وووو هدف نهایی 🔒۶۰😍 وزن فعلی ۷۲ به امید پیروزی و لاغری و زیبایی به امید روزی ک تمام لباسامو باز بغل کنم ♥️ تاریخ شروع رژیم ۱۳۹۹/۴/۱
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
کاربری قبلا برای یکی دیگه بود الان واس مادلتنگی میکنم ... ولی حق ندارم بهانه بگیرم ...بیادت می افتم ولی حق ندارم اشک بریزم...تو را میخواهم ولی حق ندارم سراغت را بگیرم...خواب تو را میبینم ولی حق ندارم آمدنت را تعبیر کنم...بی قرار میشوم ولی حق گلایه ندارم...دلم میگیرد ولی حتی حق صداکردنت هم ندارم...قول داده ام...قول داده ام دگر هیچی نگویم...بزرگ شوم...صبوری کنم ...با خاطراتت شاد باشم...و هیچوقت سراغت را نگیرم...من چشمانم را روی زندگی بسته ام.. خنده تلخ من از گریه غمگین تر است
من لیدام مامان سه تا فرشته :باران خانوم💖باوان خانوم💗 و آقا بن سان 💙اینجانب به خاطر درگیری های روزمرش که شامل درس خوندن و مطالعست و رسیدگی به سه عدد دسته گل فقط میتونه توی بازه ۱۲ تا ۲ صبح آنلاین باشه ... اگه کمکی از دستم برمیاد تواین زمان درخدمتم💙بزرگترین دلیل این روزام برای عضویت توی سایت استفاده از تجربه کاربرای قدیمی درمورد تربیت و بچه داریه من یه مادرم پس عجیب نیست حضورم توی سایتی که برای مادراست🧡این یه صحبت مادرانست با تمام دخترای ناز این سایت :دختر قشنگم یادبگیر که این زندگی برای توعه! دختر بودنت بنا بر محدود بودنت نیست!هرجا دوست داری برو و هرکار میخوای بکن!جوری بزرگ شو که بهت نگن چون دختره ضعیفه! یادت نره تو قوی ترین و زیبا ترین موجود این جهانی به خودت ایمان داشته باش
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
کاربری قبلا برای یکی دیگه بود الان واس مادلتنگی میکنم ... ولی حق ندارم بهانه بگیرم ...بیادت می افتم ولی حق ندارم اشک بریزم...تو را میخواهم ولی حق ندارم سراغت را بگیرم...خواب تو را میبینم ولی حق ندارم آمدنت را تعبیر کنم...بی قرار میشوم ولی حق گلایه ندارم...دلم میگیرد ولی حتی حق صداکردنت هم ندارم...قول داده ام...قول داده ام دگر هیچی نگویم...بزرگ شوم...صبوری کنم ...با خاطراتت شاد باشم...و هیچوقت سراغت را نگیرم...من چشمانم را روی زندگی بسته ام.. خنده تلخ من از گریه غمگین تر است
اولیه۸۷ 😔هدف اول ۸۰🔑😑هدف دوم ۷۵✔️🔑😐 هدف سوم ۷۰🔒😌 هدف چهارم ۶۵😇🔒هدف پنجم ۶۳🔒😁وووو هدف نهایی 🔒۶۰😍 وزن فعلی ۷۲ به امید پیروزی و لاغری و زیبایی به امید روزی ک تمام لباسامو باز بغل کنم ♥️ تاریخ شروع رژیم ۱۳۹۹/۴/۱
برای گناهکار دنیا بهشت و مرگ جهنمه برای مومن و نیکوکار دنیا جهنم و مرگ بهشته
ما که شانس نداریم هردوش میشه جهنم 😂
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
برای گناهکار دنیا بهشت و مرگ جهنمه برای مومن و نیکوکار دنیا جهنم و مرگ بهشته
جمله جالبی بود،من توی زندگیم خیلی سختی میکشم،اما فکر نمیکنم دلیل بر خوب بودنم باشه،اخه بعضیا رو هم میبینم که بدن اما مدام سختی میکشن،توجیه و تفسیرتون از این جمله چیه