داداش من دوهفته پیش آب جوش ریخته روش سوخته بود بعدماام نگفته بودیم بهش دوهفته بودنرفته بودیم چون اذیتم کرده بود هفته پیش خونه دایی شوهرم بودیم بازنداییش که صحبت میکردیم داداشموبهش گفتم اونم یه چیزایی شنیده بود منم زمانی که خونه داییش بودیم برای مادرشوهرم قیافه بودم امروز تا شوهرم رفت بیرون بهم گفت چرابه من نگفتی داداشت اینجوری شده منم گفتم فکرکردم محمدگفته گفت من بچه هامو جوری بارآوردم که چیزی به من نمیکنه منم گفتم خصلت مردونه محمده ازتربیت شمانیست توجمع مردونه قرار گرفته اینجوری شده چون دوست خیلی تاثیر میزاره مرغ درست کرده بود گفتم آب مرغ و برای محمدنگه میدارم گفت نهه بچه های من آب مرغ نمیخورن منم گفتم محمد میخوره اونم گفت کره میریزه منم گفتم نه آب مرغ دوست داره داشت سالاد درست میکرد گفت
عروس من بود تیکه و پارش میکردم معلومه خیلی مادرشوهرخوبی داره این بده که بااون دعوامیکنه
خیلی زبون درازه میگه من نمیتونم ب پدر شوهرم اینطوری بگه یکی نیس بگه تو این وسط چیکاره ای خجالتم خوب چیزیه. مادرشوهرت بده باشه ولی چطور میتونی ی پسرو بندازی جون مادرش خیلی خوشحاله ک شوهره فردا میره ب جنگ مادره خدااا
خداازاینجور پسراو عروسا قسمت نکنه.بلند بگو آاااامین
خدایاسرده این پایین ازاون بالا اگه میشه نگام کن یه کاری کن اگه میشه فقط گاهی خودت قلبمو ها کن خدایاسرده این دستام ازاون بالاخودت ببین میلرزه مگه حتی همه دنیا به این دوری به این سردی می ارزه😔
اسی من اکه جای مادر شوهرت بودم یه جوری میزدم تو دهنت که حرف زدن یادت..یه عمر زحمت کشیده بچه بزرگ کرده ..که تو بری بگی محمد چی میخوره چی نمیخوره.با تجربه 15 سال زندگی مشترکی که دارم مطمئنم یه روزی از چشم شوهرت میوفتی ..چون در نهایت عاقل بودن مادر شوهرت و بی عقلی وبی خردی تو واسه شوهدت مشخص میشه
من در پی خویشم ...به تو برمیخورم اما...سالهاست که در تنهایی هایم عاشقانه زندگی میکنم..برای خودم چای دم میکنم ..خودم رو تحویل میگیرم ..اما همیشه دوتا استکان چای میریزم یکی برای خودم ویکی برای تو ..فقط نمیدانم چرا هر بار چای تو سرد میشود،،،وای فراموش کرده بودم تو نیستی و جمع من و تودیگر ما نمیشود ...تو رفتی !!!
این به من ک حجابم کامل میگ تو خیلی بازی مرداروتحریک میکنی بهم خیلی برخورده بود خونه من که مال پدزمه نشستیم توش میگ بلندشید پدم فوت کرده پدرعرپساشو میکوبونه سرم منم لال نگاش میکردم تاپیکمونکاه کن یکسال اعصابموریخت بهم افسردگی گرفتم ناراحتی اعصاب گرفتم دختره دوست برادرش شوهرم هنوز نیامده مقایسه میکنه روز جهازبرون لپموکشید گفت پولاپیش من میمونه کوچولو ک من ااتیششش گرفتم این بخشیشه این کینه ها کهنه شد که من بیمارشدم میخپاستن بستزیم کنن ایناکهنه شده تودلم ک امروز فوران کرد زودقضاوت نکنید خیلی اذیتم کرد من ۱۶سالم بود بچه ۱۶سال ازاین سیاست مادرشوهرش حالیش نیست اون آنقدر چزوندک صبرمنم تموم شد