خواهر شوهرم با اصرار دعوتمون کرد رفتیم سه تا خورشت خوری خورشت و حدود 6 کفکیر برنج واسه 6 نفر درست کرده بودبعدشم شوهرش از سر شب به همه دوستاش ز زد که فردا ساعت 7 و نیم میام فلان جا .چند وقت پیش بیرون بودیم باهم تخت نرد بازی میکردیم شوهر طفلک منم هی حرف از نرد میزد این دوماد عوضی خودشو میزد اون راه خیلی عصبی شدم انترا دعوت میگیرین ادم باشین چیکارشون کنم دلم خنک شه ظمنا خیلیم وظعشون از ما بهتره فقط خدا زده تو سرشون
نمیدونم بعصیا کلا برا غذا درست کردن دستشون کم میره
خو اینجوری جمع کردن وضعشون بهترع دگه😅
انقد بدم میاد از میزبان خسیس ن دعوت کن ن گدا باش
رفت وامدتو کم کن باهاشون
وا ویلا
ما هم فردا خونه خاهر شوهرم دعوتیم خداکنه گشنه برنگردیم
چرا من نمیفهمم.. تو بد گفتی یا من نفهمم . فقط قضیه شامو فهمیدم
وقتی زنگ میزنه که هفت و نیم میام یعنی زودتر پاشید برید ما میخاییم صبح زود بیدار بشیم
دعوتشون کنید عین خودشون برخورد کنید اگر شوهرت پایه هست
من یه خواهرشوهرم اما همیشه غذاهام اضافه میاد خداروشکر.یکم رابطتون رو کم کن
من جات بودم نون پنیر میاوردم جلوشون میخوردم
منم میرم مهمونی همه قلیون میکشن من قلیونی نیستم دودش اذیتم می کنه باید تنها بشینم
یعنی اکر بگم امروز جی دیدم باورت نمیشه ، امروز دعوت خواهر شوعرم بوذیم غذا بردیم بیرون از شهر پنج نفر اونا، ما هم سه نفر کلا 8 نفر بودیم یه مرغ کوچیک کوچیک برای جوجه اورده بودن ، وضعشونم خیلی خوبه و مشکل مالی ندارن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
