چندماهه همش گوشیش سایلنته برعکسش میکنه تماساشو پیاماشو پاک میکنه 11 و 12شب میاد خونه به بهانه های مختلف دیگه خستم کرده دیشب گیردادم بهش که چرا هرشب ساعت 12میای خونه بحثمون شد انگشتمو پیچوند و موهامو کشید فک کنم انگشتم شکسته بدنم کبوده البته منم زدمش دیگه خسته شدم از دست حمله کردناش
بهم میگه پاشو برو شهرستان خونه بابات چی میخوای اینجا همش ور دل منی
بخدا یبار نشد چشامو وا کنم خونه باشه الان بزور سوار ماشینم کرده ک ببره خونه بابام میگم نمیخوام برم تهدیدم میکنه نشستم دارم گریه میکنم تو ماشین😔دفعه قبلی برد گذاشت خونه بابام یک ماه ازش خبری نبود میگفتم بیا دنبالم میگفت نمیام خودتم حق نداری بیای اخرسر با تاکسی اومدم حالم اصلا خوب نیست چیکار کنم